در طول
در حین
در حین
1 ) در خلال انجام کاری بودن ( شروع شده ولی هنوز تمام نشده )
He is in the process of cooking a cake
او در حال پختن یه کیکه
2 ) در خلال انجام کاری اتفاق غیر منتظره ای افتاده
He was cooking a cake, and in the process he burned his hand
اون داشت کیک میپخت که اون وسط دستشم سوزوند
او در حال پختن یه کیکه
2 ) در خلال انجام کاری اتفاق غیر منتظره ای افتاده
اون داشت کیک میپخت که اون وسط دستشم سوزوند
در این حیث و بیث
در این حیص و بیص
( هر دو نوشتار طبق لغت نامه ی دهخدا صحیح است )
در این حیص و بیص
( هر دو نوشتار طبق لغت نامه ی دهخدا صحیح است )
در این میان
در این بین
در این اثنا
در این روند
در این حین
در ادامه
در این اثنا، در این حین، در این میان
در این جریان
پشت بندش