in the mood for

انگلیسی به انگلیسی

• feel like, inclined to

پیشنهاد کاربران

با فعل های have , be میاد به معنی، حس و حال چیزی ( کاری ) رو داشتن، توی موود چیزی بودن، حوصله چیزی رو داشتن
در حالت هوای
Feel like doing sth
کاری و دوست داشتن انجام دادن.
What are you in the mood for
چی دوست داری؟
هوس کاری داشثن
I'm not in the mood to go to buy some bread
حوصلم نمیاد برم بیرون نون بگیرم
در معنی منفی یعنی حس و حال چیزی یا کاری رو نداشتن
در معنی مثبت یعنی هوس چیزی یا کاری و کردن
علاقه داشتن به انجام دادن کاری
مثلا:
I'm in the mood for spaghetti
من دوست دارم اسپاگتی بخورم
I'm in the mood for exercise
من دوست دارم ورزش کنم
هوس چیزی رو کردن مثلاً ساندویچ.
هوس کردن، دنبال این بودن که
حوصله داشت عشقی ها
حس و حال کاری رو داشتن
دلت کشیده
حوصله و حال کاری را داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس