1. The pond is in the middle of a wood.
[ترجمه عا] دروسط|
[ترجمه مه98] برکه در وسط یک چوپ است|
[ترجمه محمد] ان برکه در وسط چوب هست|
[ترجمه MAMAD] برکه در وست یک باغ|
[ترجمه گوگل]حوض در وسط یک چوب است[ترجمه ترگمان]برکه در وسط یک چوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I feel lonelier in the middle of London than I do on my boat in the middle of nowhere.
[ترجمه حسین] احساس میکنم در لندن به مراتب تنها تر از وقتی هستم که با قایقم در وسط ناکجا آباد هستم|
[ترجمه گوگل]من در وسط لندن احساس تنهایی بیشتری می کنم تا اینکه در قایقم در میانه ناکجاآباد احساس تنهایی می کنم[ترجمه ترگمان]احساس می کنم در وسط لندن به مراتب تنهاتر از آن هستم که در وسط ناکجا آباد هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I have a pain in the middle of my back.
[ترجمه ایلیا] من کمر درد دارم|
[ترجمه دنیآ] من دارم یک درد در وسط کمرم|
[ترجمه گوگل]وسط کمرم درد دارم[ترجمه ترگمان] من وسط کمرم درد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. On one occasion, she called me in the middle of the night.
[ترجمه نا شناش] وسط میان گوزیدم تو ترجمه گر|
[ترجمه ایلیا] او برای یک مورد مرا در نمیه شب صدا زد|
[ترجمه گوگل]یک بار در نیمه های شب با من تماس گرفت[ترجمه ترگمان]در یک مورد او مرا در نیمه های شب صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He sneaked away in the middle of the meeting.
[ترجمه ایلیا] او از جلسه بیرون رفت|
[ترجمه گوگل]وسط جلسه یواشکی فرار کرد[ترجمه ترگمان]او دزدکی از وسط جلسه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I was in the middle of typing when Robert rang. It was infuriating!
[ترجمه ایلیا] وقتی رابرت زنگ زد من وسط تایپ بودم و زنگ زدن او مرا اصبانی کرد|
[ترجمه گوگل]وسط تایپ کردن بودم که رابرت زنگ زد خشمگین بود![ترجمه ترگمان]وقتی رابرت زنگ زد من وسط تایپ کردن بودم خیلی عصبانی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His picture was right / bang in the middle of the front page.
[ترجمه گوگل]عکسش درست بود / بنگ وسط صفحه اول
[ترجمه ترگمان]عکس او درست در وسط صفحه اول قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عکس او درست در وسط صفحه اول قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She woke up in the middle of a ghastly nightmare.
[ترجمه گوگل]او در وسط یک کابوس وحشتناک از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]او در وسط یک کابوس وحشتناک از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در وسط یک کابوس وحشتناک از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Of course, slap-bang in the middle of town the rents are high.
[ترجمه گوگل]البته سیلی در وسط شهر اجاره ها بالاست
[ترجمه ترگمان]البته، کف زدن در وسط شهر، rents زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]البته، کف زدن در وسط شهر، rents زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was standing in the middle of the room.
[ترجمه گوگل]وسط اتاق ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]او در وسط اتاق ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در وسط اتاق ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The leading man broke his leg in the middle of rehearsals.
[ترجمه گوگل]مرد اصلی وسط تمرین پایش شکست
[ترجمه ترگمان]مرد پیشرو در وسط تمرین پای خود را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرد پیشرو در وسط تمرین پای خود را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. 'What's that thing in the middle of the fountain?'--'Some kind of statue, I guess. '.
[ترجمه گوگل]"آن چیزی در وسط فواره چیست؟" - "فکر میکنم نوعی مجسمه '
[ترجمه ترگمان]اون چیز در وسط of چیه؟ یک نوع مجسمه، من حدس می زنم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون چیز در وسط of چیه؟ یک نوع مجسمه، من حدس می زنم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We landed at a tiny airstrip in the middle of the jungle.
[ترجمه گوگل]ما در یک فرودگاه کوچک در وسط جنگل فرود آمدیم
[ترجمه ترگمان]ما روی یک باند کوچک در وسط جنگل فرود اومدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما روی یک باند کوچک در وسط جنگل فرود اومدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Pam was in the middle of basting the turkey.
[ترجمه گوگل]پام وسط بوقلمون بود
[ترجمه ترگمان] پم \"وسط گوشت بوقلمون بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پم \"وسط گوشت بوقلمون بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He stopped short in the middle of his story.
[ترجمه گوگل]وسط داستانش کوتاه آمد
[ترجمه ترگمان]او در وسط داستان توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در وسط داستان توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید