in the main

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: for the most part; mainly; chiefly.
مترادف: chiefly, mainly, mostly, predominantly, primarily, principally
مشابه: on the whole, overall, practically

جمله های نمونه

1. They had some dreadful old ham in the main part.
[ترجمه گوگل]آنها مقداری ژامبون قدیمی وحشتناک در قسمت اصلی داشتند
[ترجمه ترگمان]در قسمت اصلی، مقداری گوشت خوک پیر ریخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the main, I agree with Edward.
[ترجمه Amir M] اساسا من با ادوارد موافق هستم.
|
[ترجمه گوگل]در اصل من با ادوارد موافقم
[ترجمه ترگمان]در اصل، من با ادوارد موافق هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They heard footsteps in the main room, beyond a door.
[ترجمه گوگل]صدای پا را در اتاق اصلی، آن سوی دری شنیدند
[ترجمه ترگمان]صدای گام هایی را در اتاق اصلی شنیدند، پشت در
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole school assembled in the main hall.
[ترجمه گوگل]کل مدرسه در سالن اصلی جمع شد
[ترجمه ترگمان]تمام مدرسه در سالن اصلی جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reception is in the main building.
[ترجمه گوگل]پذیرش در ساختمان اصلی است
[ترجمه ترگمان]پذیرش در ساختمان اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has in the main gathered her medical experience from practice.
[ترجمه گوگل]او عمدتاً تجربیات پزشکی خود را از تمرین جمع آوری کرده است
[ترجمه ترگمان]او در رشته اصلی تجربه پزشکی خود را از عمل جمع آوری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They've booked us into the hotel in the main square.
[ترجمه گوگل]آنها ما را در هتل در میدان اصلی رزرو کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را در هتل اصلی رزرو کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the main rooms red-hot radiators were left exposed.
[ترجمه گوگل]در اتاق های اصلی رادیاتورهای داغ قرمز در معرض رها بودند
[ترجمه ترگمان]در اتاق های اصلی، رادیاتورها را کاملا خالی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fire broke out in the main lift shaft.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در چاه آسانسور اصلی رخ داد
[ترجمه ترگمان]آتشی در چاه اصلی آسانسور به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. English derives in the main from the common Germanic stock.
[ترجمه گوگل]انگلیسی در اصل از سهام آلمانی رایج مشتق شده است
[ترجمه ترگمان]انگلیسی در اصل از بازار مشترک آلمانی به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His supporters gathered in the main square.
[ترجمه گوگل]طرفداران او در میدان اصلی تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]طرفدارانش در میدان اصلی جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their job in the main consisted of cleaning and maintaining the building.
[ترجمه گوگل]کار آنها عمدتاً شامل نظافت و نگهداری ساختمان بود
[ترجمه ترگمان]کار آن ها در ساختمان اصلی شامل تمیز کردن و نگهداری ساختمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lecture was in progress in the main hall.
[ترجمه گوگل]سخنرانی در سالن اصلی در حال انجام بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی در تالار اصلی در حال پیشرفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bar is in the main body of the hotel.
[ترجمه گوگل]بار در بدنه اصلی هتل قرار دارد
[ترجمه ترگمان]میخانه در بدنه اصلی این هتل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در مجموع؛
روی هم رفته
بیشتر. اساسا. بطور عمده
غالباً، عموما
غالبا, بطور کلی

بپرس