in the loop

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
در جریان بودن / مطلع بودن / جزو حلقه ی اطلاعاتی بودن
در زبان محاوره ای:
تو جریان باش، خبر داشته باش، از ماجرا عقب نمون، تو بازی باش
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اداری – حرفه ای ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی کسی در جریان اطلاعات، تصمیم گیری ها یا مکاتبات مهم قرار دارد
مثال: Please keep me in the loop about the project.
لطفاً منو در جریان پروژه نگه دار.
2. ** ( اجتماعی – گروهی ) :**
وقتی فردی جزو حلقه ی ارتباطی یا گروهی خاص است و از اتفاقات باخبر می ماند
مثال: She’s always in the loop with the latest gossip.
اون همیشه از آخرین شایعه ها باخبره.
3. ** ( فنی – سیستمی ) :**
در برخی زمینه های فنی، اشاره به قرار داشتن در چرخه ی کنترل یا بازخورد
مثال: The sensor stays in the loop to adjust temperature.
سنسور در چرخه باقی می مونه تا دما رو تنظیم کنه.
- - -
🔸 مترادف ها:
informed – updated – aware – included – connected – in the know

مثال؛
in a team email, someone might write, “Just keeping everyone in the loop, we’ve rescheduled the meeting to tomorrow. ”
A manager might inform their team by saying, “I’ll make sure to keep you all in the loop regarding any changes to the project. ”
...
[مشاهده متن کامل]

When discussing a decision, someone might ask, “Are you in the loop on this matter? I don’t want to leave anyone out. ”

در جریان
keep me in the loop
منو در جریان بذار/نگه دار
سر در آوردن با خبر بودن
به روز / داشتن بیشترین اطلاعات به روز شده
داشتن دانش به خصوصی که متعلق به گروه یا افراد خاصی است