in the long run

/ɪn ðə lɔŋ rʌn//ɪn ðə lɒŋ rʌn/

معنی: سرانجام
معانی دیگر: در درازمدت، در طی زمان، بالاخره، نتیجه ی نهایی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: at the end of an extended period of time, or considered from the perspective of long experience.
مترادف: eventually, ultimately

- In the long run our attempts to save money were of little significance.
[ترجمه گوگل] در درازمدت تلاش های ما برای پس انداز پول اهمیت چندانی نداشت
[ترجمه ترگمان] در دراز مدت کوشش های ما برای پس انداز پول اهمیت چندانی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They will win out in the long run.
[ترجمه گوگل]آنها در دراز مدت پیروز خواهند شد
[ترجمه ترگمان]آن ها در دراز مدت پیروز خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You will find it beneficial in the long run.
[ترجمه گوگل]آن را در دراز مدت مفید خواهید یافت
[ترجمه ترگمان]در دراز مدت آن را مفید خواهید یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It'll be cheaper in the long run to use real leather.
[ترجمه گوگل]استفاده از چرم واقعی در دراز مدت ارزان تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از چرم واقعی ارزان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All our hard work will be worth it in the long run .
[ترجمه گوگل]تمام تلاش ما در دراز مدت ارزشش را خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تمام کاره ای سخت ما ارزشش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the long run, it works out more expensive to rent a television than to buy one.
[ترجمه گوگل]در درازمدت، اجاره تلویزیون گرانتر از خرید تلویزیون است
[ترجمه ترگمان]در دراز مدت، برای اجاره یک تلویزیون گران تر از خرید یکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This measure inevitably means higher taxes in the long run.
[ترجمه گوگل]این اقدام ناگزیر به معنای افزایش مالیات در بلندمدت است
[ترجمه ترگمان]این اقدام به ناچار به معنای مالیات های بیشتر در دراز مدت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the long run pricesare bound to rise.
[ترجمه گوگل]در بلندمدت قیمت ها افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در طول راه طولانی که به اوج خود رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moving to Spain will be better for you in the long run.
[ترجمه گوگل]مهاجرت به اسپانیا در دراز مدت برای شما بهتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]رفتن به اسپانیا برای شما در دراز مدت بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It will pay in the long run if the setting off of firecrackers is effectively banned in the cities.
[ترجمه گوگل]اگر عملاً راه اندازی فشفشه در شهرها ممنوع شود، در درازمدت سود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگر اجرای آتش بازی در شهرها به طور موثر ممنوع شود، هزینه زیادی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The disquiet will boil over in the long run.
[ترجمه گوگل]این ناراحتی در دراز مدت به جوش خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]The در راه طولانی به جوش خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But in the long run the city of Mondovi could not command the loyalties of its dependent territory.
[ترجمه گوگل]اما در درازمدت شهر موندووی نمی‌توانست بر وفاداری قلمرو وابسته‌اش فرمان دهد
[ترجمه ترگمان]اما در دراز مدت، شهر of نمی توانست به وفاداری قلمرو وابسته خود فرمان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's expensive but worth it in the long run.
[ترجمه گوگل]گران است اما در دراز مدت ارزشش را دارد
[ترجمه ترگمان]گرونه، ولی ارزشش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even so, such alliances are, in the long run, doomed to failure.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین اتحادهایی در دراز مدت محکوم به شکست هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین اتحادی در طولانی مدت، محکوم به شکست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But in the long run, it has proved impossible to continue down this path.
[ترجمه گوگل]اما در درازمدت ادامه این مسیر غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]اما در دراز مدت، ثابت شده است که ادامه این مسیر غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرانجام (قید)
eventually, finally, in the long run

انگلیسی به انگلیسی

• ultimately, in the end; in the course of time, as time goes by

پیشنهاد کاربران

با گذشت زمان
مثال؛
In the long run, regular workouts can improve your overall health.
When considering different options, someone might say, “I know it’s a lot of work now, but it will pay off in the long run. ”
...
[مشاهده متن کامل]

If someone is hesitant about making a decision, you might reassure them by saying, “Trust me, it’s the best choice for you in the long run. ”

در بلندمدت - در دراز مدت - در طولانی مدت
SYN:
in the course of time
in the long term
in the long period
e. g.
Every morning, I like to start my day with a cup of coffee and some reading
...
[مشاهده متن کامل]

I usually wake up around 6:00 AM and head to my living room, where I have a comfortable armchair and a table next to it. I grab my favorite mug and brew a fresh cup of coffee, and then settle in for some reading. I usually read for about half an hour, which is enough time to get me feeling awake and focused for the day ahead
I enjoy this routine because it gives me a chance to relax and ease into my day before the hustle and bustle of work and other responsibilities begin. It’s a peaceful and calming start to the day, and I find that it helps me to be more productive and focused ⭐in the long run

آخرش
نهایتا
بالاخره
آخرش
در طولانی مدت
در گذر زمان
یک زمان طولانی از الان
بالاخره
در بلندمدت
در درازمدت
در طولانی مدت
SYN
in the long term
در دراز مدت
در دراز مدت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس