in the grand scheme of things

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
در مقیاس کلی / در تصویر بزرگ تر / در نگاه کلان / در چارچوب کلی امور
در زبان محاوره ای:
اگه کلی نگاه کنیم، در کل قضیه، تو تصویر بزرگ تر
🔸 تعریف ها:
1. ( تحلیلی – فلسفی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

برای بیان اینکه یک موضوع خاص، وقتی در چارچوب کلی تر یا در مقایسه با مسائل بزرگ تر بررسی بشه، اهمیت یا تأثیر متفاوتی پیدا می کنه
مثال: In the grand scheme of things, this mistake is not a big deal.
اگه در مقیاس کلی نگاه کنیم، این اشتباه چیز مهمی نیست.
2. ( نسبی – آرام بخش ) :
برای کاهش نگرانی یا تأکید بر اینکه یک مشکل یا اتفاق، در مقایسه با زندگی یا اهداف بزرگ تر، کم اهمیت تره
مثال: Losing one match doesn’t matter in the grand scheme of things.
باختن یه مسابقه، در تصویر بزرگ تر زندگی، اهمیتی نداره.
🔸 مترادف ها:
overall – ultimately – in the bigger picture – when all is said and done – in the long run

Grand scheme : the big picture
Grand schemes
در کل، روی هم رفته. من مجموع.
از نظر کُلی، تو این دنیای بزرگ، در دراز مدت، در کلِ این جریانات، در مفهوم کل، در مفهوم عام،
با همه این اوصاف
با در نظر گرفتنِ. . .
در دورنمای کلّیِ . . .
What is five minutes in the grand scheme of things?
5 دقیقه در کل ماجرا چه تاثیری داره؟