in the fold

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
در جمع / عضو گروه / پذیرفته شده / در حلقه ی خودی ها
در زبان محاوره ای:
اومده تو جمع، جزو خودی ها شده، راهش دادن، عضو شده
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( اجتماعی – تعلق ) :**
اشاره به کسی که به گروه، سازمان، خانواده یا اجتماع خاصی پذیرفته شده
مثال: *After years of estrangement, he’s finally back in the fold. *
بعد از سال ها دوری، بالاخره برگشته تو جمع خودشون.
2. ** ( مذهبی – استعاری ) :**
در متون مذهبی، اشاره به بازگشت فرد به ایمان یا جامعه ی مؤمنان
مثال: *The church welcomed the lost soul back into the fold. *
کلیسا اون روح گمشده رو دوباره به جمع مؤمنان پذیرفت.
3. ** ( سازمانی – حرفه ای ) :**
اشاره به جذب یا بازگشت فرد به یک تیم، شرکت یا نهاد
مثال: *The company brought her back into the fold after the merger. *
شرکت بعد از ادغام، دوباره اون رو به تیم خودش برگردوند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
included – accepted – embraced – welcomed – part of the group – reintegrated – back in the circle