in sync with

پیشنهاد کاربران

be sync with
هماهنگ بودن با، همگام بودن با، منطبق بودن با
He was in sync with his quarterback .
او با خط حمله اش هماهنگ بود.
The president is in sync with Thompson’s views on many issues.
رئیس جمهور با دیدگاه های تامپسون در مورد بسیاری از مسائل هماهنگ است.