in return


در ازای، در عوض، درمقابل

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in repayment or in exchange.

- What can I give you in return for your kindness?
[ترجمه گوگل] در ازای محبت شما چه چیزی به شما بدهم؟
[ترجمه ترگمان] چه چیزی می توانم در مقابل محبت های تو به تو بدهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I bought him a bottle of drink in return for his kindness.
[ترجمه گوگل]در ازای محبتش برایش یک بطری نوشیدنی خریدم
[ترجمه ترگمان]من براش یه بطری نوشیدنی برای return خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can I buy you lunch in return for your help?
[ترجمه هادی قریشی] می تونم در عوض کمکت، برات نهار بخرم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم در ازای کمک شما ناهار بخرم؟
[ترجمه ترگمان]میتونم برای کمک تو ناهار بخرم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I bought him a drink in return for his help.
[ترجمه گوگل]در ازای کمکش برایش نوشیدنی خریدم
[ترجمه ترگمان]برای کمک او برایش یک نوشیدنی خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is always helping people without expecting anything in return.
[ترجمه گوگل]او همیشه بدون انتظار چیزی به مردم کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه به مردم کمک می کند بی آنکه انتظار چیزی را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Liz agreed to look after the baby in return for a free room.
[ترجمه گوگل]لیز پذیرفت که در ازای یک اتاق رایگان از کودک مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]لیز با مراقبت از نوزاد در ازای یک اتاق آزاد موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government promised greater tax cuts in return for continued wage restraints.
[ترجمه گوگل]دولت در ازای ادامه محدودیت دستمزدها، وعده کاهش مالیات بیشتر را داد
[ترجمه ترگمان]دولت وعده کاهش مالیات بیشتر در ازای محدودیت های شدید حقوق را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The saboteurs had demanded money in return for revealing how they hacked into the systems.
[ترجمه ریحانه] خرابکاران در عوض فاش کردن چگونگی حک کردن سیستم ها درخواست پول کرده بودند
|
[ترجمه گوگل]خرابکاران در ازای افشای نحوه هک کردن سیستم ها، تقاضای پول کرده بودند
[ترجمه ترگمان]خرابکاران از پول درخواست کرده بودند تا فاش کنند که چطور این سیستم ها را هک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In return for his donation, he wanted face time with the President.
[ترجمه گوگل]در ازای کمک مالی خود، او خواستار ملاقات با رئیس جمهور شد
[ترجمه ترگمان]در عوض به کمک او، او می خواست با رئیس جمهور وقت مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Police offer leniency to criminals in return for information.
[ترجمه گوگل]پلیس در ازای دریافت اطلاعات به مجرمان نرمش می دهد
[ترجمه ترگمان]پلیس نسبت به مجرمان در بازگشت به اطلاعات ملایمت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. America helped the rebels in return for their promise to support democracy.
[ترجمه گوگل]آمریکا در ازای وعده حمایت از دموکراسی به شورشیان کمک کرد
[ترجمه ترگمان]آمریکا به شورشیان در عوض قول خود برای حمایت از دموکراسی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The deal offers an increase in policy value in return for giving up guarantees.
[ترجمه گوگل]این معامله در ازای کنار گذاشتن ضمانت‌ها، ارزش سیاست‌گذاری را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این معامله یک افزایش در ارزش سیاست در ازای اعطای ضمانت را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'd like to do something for you in return/exchange for everything you've done for me.
[ترجمه گوگل]من می خواهم در ازای هر کاری که برای من انجام داده اید، کاری برای شما انجام دهم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم یه کاری برات انجام بدم، در ازای هر کاری که برای من کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In return for some caretaking duties, we are offering a free flat and a small remuneration.
[ترجمه گوگل]در ازای برخی وظایف مراقبتی، ما یک آپارتمان رایگان و دستمزد کمی ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]در ازای بعضی از وظایف caretaking، ما یک آپارتمان رایگان و یک پاداش کوچک ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wish I could do something in return for the kindness I have received from him.
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانستم در مقابل لطفی که از او شده ام کاری انجام دهم
[ترجمه ترگمان]کاش می توانستم کاری را که به خاطر محبتی که از او دریافت کردم جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in exchange for; as a reaction to

پیشنهاد کاربران

Definitions of in return. adverb. ( often followed by `for' ) in exchange or in reciprocation.
به جای/به جبران/ در تقابل/
به نوبه ی
در قبال آن
در جواب
متقابلاً
"The synonym of "exchange
به ازایِ
در عوضِ
as an exchange ( for something ) ; in repayment or reciprocation

بپرس