in one's tracks


محل بودن شخص در حال حاضر، بودگاه، (در) حین عمل یا ارتکاب

انگلیسی به انگلیسی

• following one's footsteps, following one's movements; immediately

پیشنهاد کاربران

در جا، در نطفه
e. g : to stop flu in its tracks
سر جایش ( خشکش زد ) ، در جا

بپرس