in one's own right


راسا، به مسئولیت خود، از سوی خود، بدون اتکا به دیگران

انگلیسی به انگلیسی

• by his own merit

پیشنهاد کاربران

به خاطر خودش
مستقلا
به دست خودش
به تنهایی، یکه و تنها، مستقل از دیگران
خودش
به خودی خود
فی نفسه
برای خودش
بدون اتکا به دیگران
روی پای خودش
ough now a celebrity in her own right, the actress knows the difficulties of living in the shadow of her famous older sister.
علارقم اینکه حالا یک سلبریتی هست برای خودش اما
...
[مشاهده متن کامل]

این بازیگر زن میداند سختی های زندگی کردن در سایه ی خواهر معروف بزرگترش را
Their baby is a person in his own right.
کودک آنها یک شخصیت است *برای خودش* ( بدون اتکا به دیگزان )
She’s a very wealthy woman in her own right.
او یک زن خیلی ثرو تمند است * ( برای خودش ) * روی پای خودش

به نقل از هزاره:
شخصاً
به شخصه

به نوبه خود، فی نفسه

بپرس