در تضاد مشخص . . متضاد با. .
George preferred a simple, almost quiet, life, in marked contrast to the lively social life pursued by his father.
جورج یک زندگی ساده و تقریباً آرام را ترجیح می داد، برخلاف زندگی اجتماعی پر جنب و جوشی که پدرش دنبال می کرد.
جورج یک زندگی ساده و تقریباً آرام را ترجیح می داد، برخلاف زندگی اجتماعی پر جنب و جوشی که پدرش دنبال می کرد.
خیلی متفاوت از ، دارای تفاوت زیاد
دقیقا برعکس، کاملا برخلافِ