• : تعریف: the condition in adults of having a very strong liking for someone and a strong desire to be with that person.
- I haven't known her for very long, but I think I'm in love with her.
[ترجمه bloomyth] مدت زیادی نیست که او را می شناسم اما فکر می کنم که عاشق او شده باشم.
|
[ترجمه گوگل] خیلی وقته که نمیشناسمش ولی فکر میکنم عاشقش شدم [ترجمه ترگمان] مدت زیادی است که او را ندیده ام، اما فکر می کنم عاشقش شده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My parents met when they were young, and they soon fell in love.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرم در جوانی با هم آشنا شدند و خیلی زود عاشق هم شدند [ترجمه ترگمان] پدر و مادرم وقتی جوان بودند همدیگر را ملاقات کردند و خیلی زود عاشق شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. All's fair in love and war. Anne Frank
[ترجمه bloomyth] همه چیز در عشق و جنگ زیباست . ( چیز های زیبا در عشق و جنگ پیدا می شوند )
|
[ترجمه گوگل]همه چیز در عشق و جنگ عادلانه است آن فرانک [ترجمه ترگمان]همه منصفانه در عشق و جنگ است آن فرانک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. All is fair in love and war.
[ترجمه گوگل]همه چی در عشق و جنگ منصفانه است [ترجمه ترگمان]همه چیز در عشق و جنگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Dogs wag their tails not so much in love to you as your bread.
[ترجمه گوگل]سگها دمهایشان را تکان میدهند نه آنقدر که نان شما را دوست داشته باشند [ترجمه ترگمان]سگ ها دم خود را به اندازه نان دوست می دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Eternity is in love with the productions of time.
[ترجمه گوگل]ابدیت عاشق تولیدات زمان است [ترجمه ترگمان]ابدیت در عشق به تولیدات زمان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Claim yourself in defiance, in hope, in love, in fury, in gratitude. Claim the Light. Claim the Dark. Claim it all. Nothing can stay.
[ترجمه گوگل]خود را در سرپیچی، در امید، در عشق، در خشم، در سپاسگزاری ادعا کنید ادعای نور ادعای تاریکی همه را ادعا کنید هیچ چیز نمی تواند بماند [ترجمه ترگمان]به امید، به امید، به امید، به امید عشق، به پاس قدردانی، روشنایی رو روشن کن تاریکی رو روشن کن همه چی رو بگو هیچ چیز نمی تواند بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I fell in love with you when I first saw you, And I still am after 40 years.
[ترجمه گوگل]اولین بار که دیدمت عاشقت شدم و هنوز بعد از 40 سال هستم [ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار شما را دیدم عاشق شما شدم، و هنوز هم بعد از ۴۰ سال هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead.
[ترجمه احسان] گاهی عشق جاودانه میشه و گاهی هم آسیب میزنه
|
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات در عشق دوام می آورد اما گاهی به جای آن درد می کند [ترجمه ترگمان]گاهی اوقات عشق به طول می انجامد اما به جای آن دردناک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The prince fell in love with a fair young maiden.
[ترجمه گوگل]شاهزاده عاشق یک دختر جوان زیبا شد [ترجمه ترگمان]شاهزاده عاشق دختر زیبای جوانی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Why to ask so much when you are in love If you ask too much, maybe you no longer love. The mature never ask the past, the wise never ask the present and the open-minded never ask the future.
[ترجمه گوگل]چرا وقتی عاشق هستید اینقدر درخواست کنید اگر زیاد بخواهید، شاید دیگر عاشق نباشید افراد بالغ هرگز گذشته را نمی پرسند، خردمندان هرگز از حال و ذهن بازها هرگز از آینده نمی پرسند [ترجمه ترگمان]اگر بیش از حد از شما سوال کنید، پس چرا این قدر سوال کنید، شاید دیگر دوست نداشته باشید عاقل هرگز از گذشته سوال نمی کند، اما عاقل هرگز از حال سوال نمی کند و ذهن باز هرگز از آینده این سوال را نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We were just kids in love.
[ترجمه گوگل]ما فقط بچه های عاشق بودیم [ترجمه ترگمان] ما فقط بچه بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Never frown,because you never know who is falling in love with your smile.
[ترجمه گوگل]هیچوقت اخم نکن، چون هیچوقت نمیدونی کی عاشق لبخندت شده [ترجمه ترگمان]هیچ وقت اخم نکن، چون هیچ وقت نمی دونی چه کسی عاشق لبخند تو شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I fell in love with u the first time I saw u.
[ترجمه گوگل]اولین باری که دیدمت عاشقت شدم [ترجمه ترگمان] اولین باری که دیدمت عاشق شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Alpha I'm most proud of, that is, fell in love with a love people.
[ترجمه گوگل]آلفا که من بیشتر به آن افتخار می کنم، یعنی عاشق یک مردم عشق شدم [ترجمه ترگمان]Alpha من به آن افتخار می کنم، یعنی عاشق یک عاشق شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They fell in love at first glance.
[ترجمه گوگل]آنها در نگاه اول عاشق شدند [ترجمه ترگمان]در نگاه اول عاشق شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید