in line

جمله های نمونه

1. Is this the start of a winning streak for Destefani and his in-line powered Strega?
[ترجمه گوگل]آیا این شروع یک برد پیروز برای Destefani و Strega قدرتمند اوست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این شروع یک خط برنده برای Destefani و Strega با قدرت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In-line skating is classified as hazardous.
[ترجمه گوگل]اسکیت در خط به عنوان خطرناک طبقه بندی می شود
[ترجمه ترگمان]در اسکیت سرعت به عنوان مواد خطرناک طبقه بندی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In-line skating is not to be confused with roller skating.
[ترجمه گوگل]اسکیت درون خطی را نباید با اسکیت غلتکی اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]اسکیت بازی با اسکیت بازی با اسکیت بازی در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In-line skates are more maneuverable than regular roller skates.
[ترجمه گوگل]اسکیت های درون خطی نسبت به اسکیت های معمولی مانور بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]کفش های پاشنه بلند به صورت - تر از کفش های اسکیت باز معمولی به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this case four-cylinder, in-line, direct drive and air cooled.
[ترجمه گوگل]در این حالت چهار سیلندر، خطی، درایو مستقیم و هوا خنک می شود
[ترجمه ترگمان]در این مورد چهار سیلندر، در خط، رانندگی مستقیم و هوای سرد سرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's better to forward them inline, that is, beneath a dotted line.
[ترجمه گوگل]بهتر است آنها را به صورت خطی، یعنی زیر یک خط نقطه، فوروارد کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است که آن ها را به جلو ببریم، یعنی در زیر یک خط dotted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But in-line skates were a $ 700 million business and growing at 20 percent a year, Wakefield said.
[ترجمه گوگل]اما ویکفیلد گفت، اما اسکیت های درون خطی یک تجارت 700 میلیون دلاری بود و سالانه 20 درصد رشد می کرد
[ترجمه ترگمان]ویکفیلد گفت: اما کفش های اسکیت در خط، ۷۰۰ میلیون دلار کسب وکار بوده و در سال به میزان ۲۰ درصد رشد داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lower prices on inline skates have also contributed to their growing popularity.
[ترجمه گوگل]قیمت‌های پایین‌تر در اسکیت‌های داخلی نیز به محبوبیت روزافزون آنها کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]قیمت های پایین تر در skates داخلی نیز به محبوبیت رو به رشد خود کمک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In-line skating and hockey are two of the fastest-growing sports in the country, trade associations report.
[ترجمه گوگل]انجمن‌های صنفی گزارش می‌دهند که اسکیت درون خطی و هاکی دو رشته ورزشی هستند که سریع‌ترین رشد را در کشور دارند
[ترجمه ترگمان]به گزارش اتحادیه های تجاری، در اسکیت سرعت و هاکی، دو ورزش کار در حال رشد در کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the inline protocol and Coffey - Saidha protocol, as the offset protocols of TTP, work well.
[ترجمه گوگل]و پروتکل درون خطی و پروتکل Coffey - Saidha به عنوان پروتکل های افست TTP به خوبی کار می کنند
[ترجمه ترگمان]و پروتکل داخلی و پروتکل Coffey - Saidha، به عنوان پروتکل های تعدیل کننده تحریک طالبان پاکستان، عملکرد خوبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. HTML 4 has five different inline elements to represent subtly different variations of computer code: var, code, kbd, tt, and samp.
[ترجمه گوگل]HTML 4 دارای پنج عنصر درون خطی مختلف برای نمایش انواع مختلف کدهای کامپیوتری است: var، code، kbd، tt و samp
[ترجمه ترگمان]HTML ۴ پنج عنصر داخلی مختلف برای نشان دادن تغییرات ظریف کد کامپیوتری دارد: var، کد، kbd، هیس، و samp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each of the soft-cover lines is run inline with a trimmer, shrink wrapper, boxer and palletizer .
[ترجمه گوگل]هر یک از خطوط روکش نرم با یک صاف کننده، بسته بندی کوچک کننده، باکسر و پالت ساز به صورت خطی اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]هر یک از خطوط پوشش نرم داخلی با پاک کننده، wrapper کوچک، بوکسر ها و palletizer تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These earbuds include an inline remote-control module that lets you adjust volume, toggle Play/Pause, skip or scan forward or back, and access some VoiceOver features.
[ترجمه گوگل]این هدفون‌ها دارای یک ماژول کنترل از راه دور درون خطی هستند که به شما امکان می‌دهد میزان صدا را تنظیم کنید، پخش/مکث را تغییر دهید، به جلو یا عقب بروید یا اسکن کنید و به برخی از ویژگی‌های VoiceOver دسترسی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]این earbuds شامل یک ماژول کنترل از راه دور داخلی هستند که به شما اجازه می دهد تا حجم، ضامن نمایش \/ مکث، جست وخیز کنان یا عقب، و دسترسی به برخی ویژگی های VoiceOver را تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It will have a 4 - liter inline four - cylinder engine.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای یک موتور چهار سیلندر خطی 4 لیتری خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این موتور یک موتور چهار لیتری چهار لیتری خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] همراستا
[برق و الکترونیک] ردیفی، درون خطی
[زمین شناسی] در امتداد

انگلیسی به انگلیسی

• having the parts aligned; being an integral part of a successive sequence of operations or machines

پیشنهاد کاربران

تحت کنترل
رده بعدی، ردیف بعدی
۱. در صف ( ایستادن )
۲. هم راستا ، مطابق
به یک صف، به یک ستون، به یک ردیف، به یک خط
به کُدِ کامپیوتری که فقط در یک خط نوشته میشود میگویند.
مطابقت
in - line ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: به خط
تعریف: راستای موازی با خطوط گیرنده در لرزه نگاری سه بعدی
To be in line with something :
مطابق با چیزی بودن
در راستای چیزی بودن
با چیزی تطبیق داشتن
همسو بودن با چیزی
In agreement with something
Accordance with something
Consistent with something
داخل خط، درون خط
تو کار، در خط
online = بر خط
inline = در خط
در این راستا
در راستای
همخوان
منطبق
مطابق
مطابق. هم تراز
توکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس