• (1)تعریف: not considering details that do not agree with the rule; usually; generally.
- In general, her work is perfect. This mistake was unusual.
[ترجمه گوگل] در کل کارش عالیه این اشتباه غیرعادی بود [ترجمه ترگمان] در کل کارش عالیه این اشتباه غیر معمول بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I like students, in general.
[ترجمه حسین] ممعمولا، دانشجویان را دوست دارم
|
[ترجمه گوگل] به طور کلی دانش آموزان را دوست دارم [ترجمه ترگمان] من از دانش آموزان خوشم میاد، به طور کلی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: looking at the group as a whole; not concerning any particular member of a group.
- I was talking about cats in general. I wasn't talking about this particular cat.
[ترجمه گوگل] من به طور کلی در مورد گربه ها صحبت می کردم من در مورد این گربه خاص صحبت نکردم [ترجمه ترگمان] داشتم درباره گربه ها حرف می زدم درباره این گربه خاص حرف نمی زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Many friends in general, one in special.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان به طور کلی، یکی در ویژه [ترجمه ترگمان]بسیاری از دوستان به طور کلی، یکی در موارد خاص [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In general, incumbents have a 94 per cent chance of being re-elected.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، مدیران فعلی 94 درصد شانس انتخاب مجدد دارند [ترجمه ترگمان]به طور کلی، متصدیان متصدیان تعداد ۹۴ درصد شانس انتخاب مجدد را دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In general, a plain carpet makes a room look bigger.
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک فرش ساده اتاق را بزرگتر نشان می دهد [ترجمه ترگمان]به طور کلی، یک فرش ساده یک اتاق را بزرگ تر جلوه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I like games in general, and especially football.
[ترجمه شقایق] به طور کلی بازی ها را دوست دارم، مخصوصا فوتبال
|
[ترجمه گوگل]من کلا بازی ها و مخصوصا فوتبال را دوست دارم [ترجمه ترگمان]من بازی را به طور کلی دوست دارم و به خصوص فوتبال [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The dog was similar in general appearance to a spaniel.
[ترجمه گوگل]سگ از نظر ظاهری شبیه به اسپانیل بود [ترجمه ترگمان]سگ شباهت کلی به سگ داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In general, men are taller than women.
[ترجمه گوگل]به طور کلی مردان قد بلندتری نسبت به زنان دارند [ترجمه ترگمان]در کل مردان از زنان بلندتر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I am glad to find myself in general accord with your opinions.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که به طور کلی با نظرات شما مطابقت دارم [ترجمه ترگمان]من از اینکه با عقاید شما موافق هستم بسیار خرسندم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He spoke in general terms about greater competitiveness.
[ترجمه گوگل]او به طور کلی در مورد رقابت پذیری بیشتر صحبت کرد [ترجمه ترگمان]او به طور کلی در مورد رقابت بیشتر صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In general, the changes they had made were to be welcomed.
[ترجمه گوگل]در کل باید از تغییراتی که ایجاد کرده بودند استقبال کرد [ترجمه ترگمان]به طور کلی تغییراتی که آن ها انجام داده بودند قرار بود مورد استقبال قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The next ten minutes passed in general conversation.
[ترجمه گوگل]ده دقیقه بعد در گفتگوی کلی گذشت [ترجمه ترگمان]ده دقیقه بعد گفتگوی همگانی درگرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. £500 for software is soon swallowed up in general costs.
[ترجمه گوگل]500 پوند برای نرم افزار به زودی در هزینه های عمومی فرو می رود [ترجمه ترگمان]۵۰۰ پوند برای نرم افزار به زودی در هزینه های عمومی بلعیده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She had a confused idea of life in general.
[ترجمه گوگل]او به طور کلی تصور گیج کننده ای از زندگی داشت [ترجمه ترگمان]او به کلی درباره زندگی با ژنرال فکر کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They have had some minor differences, but in general they get on well together.
[ترجمه گوگل]آنها اختلافات جزئی داشته اند، اما به طور کلی با هم به خوبی کنار می آیند [ترجمه ترگمان]آن ها کمی اختلاف کوچک داشته اند، اما به طور کلی آن ها با هم خوب عمل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Minerals in general are not nearly so well absorbed as other nutrients.
[ترجمه گوگل]مواد معدنی به طور کلی تقریباً به خوبی سایر مواد مغذی جذب نمی شوند [ترجمه ترگمان]مواد معدنی به طور کلی به اندازه مواد مغذی دیگر جذب نشده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[ریاضیات] به طور کلی، در حالت کلی
انگلیسی به انگلیسی
• in a general manner, generally speaking, usually
پیشنهاد کاربران
اکثر اوقات، اغلب مواقع، بار ها، به دفعات، مکررا، به طور مکرر
در کل، بطور کلی، کلا
People in general مترادف با The public هست. - عموم مردم، افراد جامعه
به طور کلی. . من حیث المجموع . . . ترجمه عربی خوب نیست فقط آوردم تا شرایط کلی بودن را درک کنید. با توجه به جمیع شرایط . . .
Overal =generally=totally
for the most part by and large on the whole in general همشون باهم مترادف هستن
به صورت فراگیر به طور فراگیر
در کل
در بسیاری از موارد
Generally
1 - به طور کلی، در غالب موارد، کلاً 2 - معمولاً، علی الاصول
usually or in most situations اغلب، معمولا، در اکثر موارد
I kind of like you like in general : بطور کلی ازت خوشم میاد In general : در کل - در حالت کلی