in gear


وصل به دنده ی ماشین، توی دنده، آماده به کار

جمله های نمونه

1. He put the car in gear and drove away.
[ترجمه گوگل]ماشین را در دنده گذاشت و رفت
[ترجمه ترگمان]ماشین را با دنده دو گذاشت و از آنجا دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When parking on a hill, leave the car in gear.
[ترجمه گوگل]هنگام پارک کردن روی تپه، ماشین را در دنده رها کنید
[ترجمه ترگمان]، وقتی که توی یه تپه پارک کردیم ماشین رو عوض می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't turn off the engine while you're still in gear .
[ترجمه گوگل]در حالی که هنوز در دنده هستید موتور را خاموش نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی هنوز آماده بودی موتور رو خاموش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He put the truck in gear and drove on.
[ترجمه گوگل]کامیون را در دنده گذاشت و سوار شد
[ترجمه ترگمان]کامیون را پوشید و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some drivers leave the car in gear when parking on hills.
[ترجمه گوگل]برخی از رانندگان هنگام پارک کردن روی تپه ها ماشین را با دنده رها می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی رانندگان خودرو را هنگام پارک کردن روی تپه ها نگه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You'd better get your ass in gear - you're late.
[ترجمه گوگل]شما بهتر است الاغ خود را در دنده - دیر آمدید
[ترجمه ترگمان]بهتر است کونتو آماده کنی - دیر کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If she doesn't get her arse in gear she's going to be late.
[ترجمه گوگل]اگر او الاغ خود را در دنده نگیرد، دیر می شود
[ترجمه ترگمان]اگر او را با لباسی که قرار است تا دیروقت بیدار کند، بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When she put the car in gear it began to buck wildly.
[ترجمه گوگل]وقتی ماشین را در دنده گذاشت، به شدت شروع به خم شدن کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی اتومبیل را در دنده گذاشت، دیوانه وار شروع به جفتک اندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He managed to get the cab in gear and then he was away, really fast.
[ترجمه گوگل]او توانست تاکسی را در دنده قرار دهد و بعد از آن دور شد، خیلی سریع
[ترجمه ترگمان]موفق شد تاکسی رو بگیره و بعدش خیلی سریع فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You better get your ass in gear, you're late.
[ترجمه گوگل]بهتره دنده ات رو بگیری دیر اومدی
[ترجمه ترگمان]بهتره عجله کنی، دیر کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You want to put your brain in gear before you open your trap, Garry.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه تله خود را باز کنید، می خواهید مغز خود را در دنده قرار دهید، گری
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه trap رو باز کنی مغزت رو آماده کن گری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He awoke, forgetting he had left his car in gear, and switched on the engine.
[ترجمه گوگل]او از خواب بیدار شد و فراموش کرد که ماشینش را در دنده رها کرده است و موتور را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]از خواب بیدار شد و یادش رفت که ماشینش را با دنده گذاشته و موتور را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His attention to detail in gear was meticulous and he had a clear understanding of the needs of hill men and women.
[ترجمه گوگل]توجه او به جزئیات در تجهیزات دقیق بود و درک روشنی از نیازهای مردان و زنان تپه داشت
[ترجمه ترگمان]توجه او به جزئیات بسیار دقیق بود و درک روشنی از نیازهای مردان و زنان تپه ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Put the car in gear and slowly release the clutch.
[ترجمه گوگل]ماشین را در دنده قرار دهید و به آرامی کلاچ را رها کنید
[ترجمه ترگمان]ماشین را روی دنده قرار دهید و به آرامی کلاچ را آزاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in order; engaged, in action, in operation

پیشنهاد کاربران

بپرس