in doing so
تخصصی
پیشنهاد کاربران
در این راه/ مسیر
مثال:
I believe I should do all I can to proactively achieve my goals, avoiding harm in doing so.
مثال:
in doing so = در همین حین
by doing so = در نتیجه
by doing so = در نتیجه
به طبع آن. . .
به انجام دوکار در یک زمان اشاره دارد مثلا: تا ( در حینی ) که پامو گذاشتم بیرون، زمین خوردم! در همان حین، همان موقع
با این کار
متعاقبِ این کار
متعاقب آن
متعاقبِ این کار
متعاقب آن
با این کار
در این صورت
در انجام این کار
بدین ترتیب
به عبارتی
اینجوری شد که
با انجام این کار
در چنین حالتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)