از هزاره:
be in contradiction with
تناقض داشتن با، مغایرِ . . . بودن
تناقض داشتن با، مغایرِ . . . بودن
برابرِ پارسیِ " contradict " ، " پادگفتن/پادگوییدن" می شود.
برابرِ پارسیِ " contradiction" ، " پادگویی/پادگویِش" می شود.
برابرِ پارسیِ " in contradiction with sth" ، " در پادگویی با چیزی " است.
برابرِ پارسیِ " in contradiction to sth" ، " در پادگویی با چیزی " است.
برابرِ پارسیِ " contradiction" ، " پادگویی/پادگویِش" می شود.
برابرِ پارسیِ " in contradiction with sth" ، " در پادگویی با چیزی " است.
برابرِ پارسیِ " in contradiction to sth" ، " در پادگویی با چیزی " است.