in confidence

جمله های نمونه

1. The students are slowly gaining in confidence.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان کم کم اعتماد به نفس پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به کندی در حال کسب اطمینان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She felt nervous, increasingly lacking in confidence about herself.
[ترجمه گوگل]او احساس عصبی بودن می کرد و به طور فزاینده ای نسبت به خودش بی اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]عصبی بود، به طور فزاینده ای به خود اعتماد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is growing in confidence all the time.
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال افزایش اعتماد به نفس است
[ترجمه ترگمان]او همیشه بااعتماد به نفس در حال رشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm telling you this in confidence so don't breathe a word of it.
[ترجمه جواد حاجیلو] این یه رازه پس یه کلمشم جایی درز نکنه
|
[ترجمه گوگل]من این را محرمانه به شما می گویم پس یک کلمه از آن دم ندهید
[ترجمه ترگمان]این را بااعتماد به نفس به تو می گویم که حتی یک کلمه هم از آن نفس نکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's not usually lacking in confidence.
[ترجمه گوگل]او معمولاً فاقد اعتماد به نفس نیست
[ترجمه ترگمان]او معمولا اعتماد به نفس ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They're so lacking in confidence in the attraction of the games they televise that they feel they have to hype up with some hysterical commentator in order to get anyone to watch them.
[ترجمه گوگل]آن‌ها آنقدر به جذابیت بازی‌هایی که از تلویزیون پخش می‌کنند بی‌اعتماد هستند که احساس می‌کنند باید با یک مفسر هیستریک تبلیغاتی کنند تا کسی را وادار به تماشای آن‌ها کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدری در جلب توجه به بازی هایی که احساس می کنند فاقد اعتماد هستند، احساس می کنند که احساس می کنند باید با یک مفسر عصبی سر و کار داشته باشند تا هر کسی را ببیند که آن ها را تماشا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She told me in confidence?I couldn't break that confidence, could I?
[ترجمه گوگل]او با اطمینان به من گفت؟ من نمی توانستم این اعتماد را بشکنم، می توانم؟
[ترجمه ترگمان]اون به من اعتماد کرد؟ نمی توانستم این اطمینان را از بین ببرم، می توانستم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was lacking in confidence .
[ترجمه گوگل]او فاقد اعتماد به نفس بود
[ترجمه ترگمان]او اعتماد به نفس نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the weeks went by he grew in confidence.
[ترجمه گوگل]با گذشت هفته ها اعتماد به نفس او افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]همان طور که هفته ها می گذشت، بااعتماد به نفس نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're so lacking in confidence in the attraction of the games they televise that they feel they have to hype up with some hysterical commentator in.
[ترجمه گوگل]آن‌ها به قدری به جذابیت بازی‌هایی که از تلویزیون پخش می‌کنند بی‌اعتماد هستند که احساس می‌کنند باید با یک مفسر هیستریک در آن تبلیغات کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدری در جلب توجه به بازی هایی که احساس می کنند فاقد اعتماد هستند، احساس می کنند که احساس می کنند باید با یک مفسر عصبی سر و کار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The captain was not lacking in confidence about his team's prospects.
[ترجمه گوگل]کاپیتان در مورد آینده تیمش اعتماد به نفس نداشت
[ترجمه ترگمان]سروان در مورد آینده تیمش ذره ای اعتماد به نفس نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He'll grow in confidence once he starts at playgroup.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در گروه بازی شروع به کار کند، اعتماد به نفس او افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]وقتی که از playgroup شروع بشه، بااعتماد به نفس رشد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lot of children are lacking in confidence.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان اعتماد به نفس ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان اعتماد به نفس ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She continued to grow in confidence.
[ترجمه گوگل]او همچنان در اعتماد به نفس رشد می کرد
[ترجمه ترگمان]او به رشد خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As she grew older she gained in confidence.
[ترجمه گوگل]با بزرگتر شدن او اعتماد به نفس پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]به تدریج که بزرگ تر می شد، اعتماد به نفس داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• secretly, clandestinely

پیشنهاد کاربران

به عنوان یک راز
به طور پنهانی
If you tell something to someone in confidence, you do not want them to tell anyone else
مثلا میگن که
let me tell you something in confidence
معنیش به پارسی میشه بزار یه چی بهت بگو ولی بین خودمون بمونه
مطرح کردن یک موضوع :
• به طور خصوصی
• به طور محرمانه
• به صورت یک راز
• به طور مخفیانه
به شرطی که فاش نشود.
مثال:
the doctor told her in confidence that her mother was terminally ill.
...
[مشاهده متن کامل]

دکتر به طور خصوصی به او گفت که مادرش بیماری لاعلاج دارد.
He told us in strict confidence that Gail was pregnant.
او به طور کاملا خصوصی/ مخفیانه به ما گفت که گیل باردار است.

محرمانه ، راز آلود
بطور محرمانه
if you tell someone something in confidence, you tell them something secret or private and you trust them not to tell anyone else
مخفیانه راز

بپرس