in an attempt to

پیشنهاد کاربران

در تلاش برایِ
به منظورِ
برایِ
In an attempt to diffuse the tension I suggested that we break off for lunch.
در تلاش برای پراکندن تنش، پیشنهاد کردم که برای ناهار استراحت کنیم.
In an attempt to
بخاطرِ
برایِ

بپرس