in an attempt to

پیشنهاد کاربران

برایِ. . . . .
هر چند ترجمه تحت اللفظی اش ( word - for - word tranlation ) باید چنین باشد:
در تلاش برای. . .
ولی در نوشتار فارسی ثقیل و یوغور می نماید ، معادل ساده و کاربردی اش، همان �برایِ. . . � است.
در تلاش برایِ
به منظورِ
برایِ
In an attempt to diffuse the tension I suggested that we break off for lunch.
در تلاش برای پراکندن تنش، پیشنهاد کردم که برای ناهار استراحت کنیم.
In an attempt to
بخاطرِ
برایِ

بپرس