in a sense


تا اندازه ی، به عبارتی، از یک نظر، تا اندازه ای، تاحدی، از یک جهت

جمله های نمونه

1. His suggestion is in a sense workable.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او به یک معنا قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او عملی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Television in a sense has shrunk the world.
[ترجمه گوگل]تلویزیون به یک معنا جهان را کوچک کرده است
[ترجمه ترگمان]تلویزیون به یک معنی دنیا را کوچک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What you say is true in a sense.
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید به یک معنا درست است
[ترجمه ترگمان] چیزی که میگی با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You are right in a sense, but you don't know all the facts.
[ترجمه گوگل]شما از یک جهت درست می گویید، اما همه واقعیت ها را نمی دانید
[ترجمه ترگمان]تو با عقل جور در میاد، اما تو همه حقایق رو نمی دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was, in a sense, given a blank cheque to negotiate the new South Africa.
[ترجمه گوگل]به یک معنا به او چک سفیدی داده شد تا در مورد آفریقای جنوبی جدید مذاکره کند
[ترجمه ترگمان]او به معنای چک سفید برای مذاکره درباره آفریقای جنوبی جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a sense, both were right.
[ترجمه گوگل]به یک معنا هر دو حق داشتند
[ترجمه ترگمان] با عقل جور در میاد، هر دو درست میگفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What he says is right in a sense.
[ترجمه گوگل]آنچه او می گوید به یک معنا درست است
[ترجمه ترگمان]چیزی که او می گوید دقیقا در یک حس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a sense it doesn't matter any more.
[ترجمه گوگل]به یک معنا دیگر مهم نیست
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sophia had, in a sense, married beneath her .
[ترجمه گوگل]سوفیا به نوعی زیر دست او ازدواج کرده بود
[ترجمه ترگمان]سوفیا دولا شده بود و با او ازدواج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The experience of mystic trance is in a sense analogous to sleep or drunkenness.
[ترجمه گوگل]تجربه خلسه عرفانی به نوعی شبیه خواب یا مستی است
[ترجمه ترگمان]تجربه ترنس عرفانی به معنای خواب یا مستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a sense he's right.
[ترجمه گوگل]به یک معنا حق با اوست
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Exoneration is in a sense the obverse of responsibility.
[ترجمه گوگل]تبرئه به یک معنا نقطه مقابل مسئولیت است
[ترجمه ترگمان]تبرئه در توجیه مسیولیت پذیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We thank Flaubert for picking it up; in a sense, the irony wasn't there until he observed it.
[ترجمه گوگل]ما از فلوبر برای برداشتن آن تشکر می کنیم به یک معنا، طنز وجود نداشت تا زمانی که او آن را مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]ما از آن ممنونیم که آن را انتخاب کرده ایم؛ با عقل جور در نمی آید، تا وقتی که آن را ندیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet, in a sense, the dramatist was right and the actress wrong.
[ترجمه گوگل]با این حال، به یک معنا، نمایشنامه نویس درست بود و بازیگر زن اشتباه
[ترجمه ترگمان]با این حال، در واقع، نمایشنامه نویس خوبی بود و هنرپیشه هم اشتباه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In a sense we have already gone too far with the boy, exposed too many of our methods.
[ترجمه گوگل]به یک معنا ما قبلاً در مورد پسر زیاده‌روی کرده‌ایم، بسیاری از روش‌های خود را افشا کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]به مفهومی که ما پیش از این با آن پسر کرده ایم، خیلی از روش های ما را افشا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a way, in a manner of speaking, in a fashion

پیشنهاد کاربران

This phrase is used to indicate that something is partially true or valid, but not entirely.
تا حدی درست یا معتبر، اما نه به طور کامل
مثال؛
“In a sense, he was right about the issue, but there were other factors to consider. ”
...
[مشاهده متن کامل]

When discussing a controversial topic, one might say, “In a sense, both sides have valid points. ”
A person reflecting on their past actions might say, “In a sense, I was trying to find myself during that time. ”

به یک معنی، از یک نظر
in a different sense
in another sense
به معنایی دیگر
دقت کنید که با این تفاسیر غلط است. درستش با این تفاصیل است.
با این تفاسیر
به عبارتی،
به تعبیری
Our country has a vast diversity of natural beauty and if you ever travel to Iran, you can, " in a sense", say that you have travelled the entire world
از یک منظر
به معنای دیگر
از طرفی دیگر
با این حال
by a particular interpretation of a statement or situation
تا حدی، تا حدودی
از یه جهت ، از جهتی
از یه منظری
یه جورایی
- To a limited extent or degree
- In one aspect
She is married in case you are wondering. So
. she is pretty a good company in that sense

به یک معنی
به نوعی
به تعبیری
به عبارتی
از یک جهت،
می توان گفت
می شود گفت ( میشه گفت )
به تعبیری
In a sense : از یک جهت، از یک نظر
به مفهومی, از یک نظر, از جهتی
از طرفی، از سوی دیگر، به طوری که
عبارت مشابه:in a sence
معنی :در یک لحظه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس