in a flash


مثل برق
in a flash (of the eye)
درانی، بیک چشم برهم زدن

جمله های نمونه

1. In a flash of pure genius, she realized the answer to the problem.
[ترجمه گوگل]در جرقه ای از نبوغ محض، او به پاسخ این مشکل پی برد
[ترجمه ترگمان]او در پرتوی از نبوغ محض به این مساله پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In a flash of sheer inspiration, I decided to paint the whole house white.
[ترجمه گوگل]در یک لحظه الهام بخش، تصمیم گرفتم تمام خانه را سفید رنگ کنم
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن، تصمیم گرفتم تمام خانه سفید رنگ را رنگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was done in a flash.
[ترجمه مهدی] در یک چشم برهم زدن انجام شد
|
[ترجمه گوگل]به صورت فلش انجام شد
[ترجمه ترگمان]این کار در یک فلاش انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The idea came to her in a flash of inspiration/genius.
[ترجمه گوگل]این ایده در یک جرقه از الهام / نبوغ به ذهن او رسید
[ترجمه ترگمان]این ایده در پرتوی از الهام \/ نبوغ به ذهنش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It came to me in a flash of inspiration.
[ترجمه گوگل]در جرقه ای از الهام به سراغم آمد
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه الهام به ذهنم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bomb exploded in a flash of yellow light.
[ترجمه گوگل]بمب در یک نور زرد منفجر شد
[ترجمه ترگمان]بمب در نور زرد رنگی منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bird vanished in a flash of blue.
[ترجمه گوگل]پرنده در برق آبی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]پرنده در نور آبی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It came upon him in a flash of intuition.
[ترجمه گوگل]در جرقه ای از شهود بر او وارد شد
[ترجمه ترگمان]این امر بر او الهام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The answer came to me in a flash of intuition.
[ترجمه گوگل]پاسخ در یک جرقه از شهود به من رسید
[ترجمه ترگمان]این پاسخ در یک چشم به هم زدن به من رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a flash, the prince turned into a frog.
[ترجمه گوگل]شاهزاده در یک لحظه به قورباغه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن ولیعهد تبدیل به قورباغه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The weekend seemed to be over in a flash.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید آخر هفته یک لحظه تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آخر هفته در یک لحظه به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just wait here. I'll be back in a flash.
[ترجمه گوگل]فقط اینجا صبر کن من یک لحظه برمی گردم
[ترجمه ترگمان]همینجا منتظر بمونید زود بر می گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The answer had come to him in a flash.
[ترجمه گوگل]جواب یک لحظه به او رسیده بود
[ترجمه ترگمان]جواب بلافاصله به ذهنش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ceremony was over in a flash.
[ترجمه گوگل]مراسم یک لحظه تمام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم در یک لحظه به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• instantly, immediately, in an instant

پیشنهاد کاربران

بسیار سریع و به طور ناگهانی
in a flash
به سرعت برق و باد - سریعاً - به یه چشم به هم زدن
یه عبارت دیگه هم داریم تو همین مایه ها:
as quick as a flash
به سرعت برق و باد - مثل چشم به هم زدن
💠 Good morning.
...
[مشاهده متن کامل]

Good morning, please sit down.
No thanks; I wonder if you talked to the chief about the lab.
What lab?
The blood lab.
I just spoke to him. He quite agrees, but. . .
. . . The bills? I signed them.
I signed them yesterday.
I'm going to his office.
This isn't my concern, take it to the Schmitt.
I've told that idiot 100 times.
Ok. Give it to me to sign.
You make me sick and tired.
You did say "but". . .
Let me make it clear.
It can't be done in a flash.
It requires thorough preparation.
Preparation? We have already talked about it before.
Of Course. A blood bank is quite essential.
But it needs a budget, a project, it can't just appear overnight.
What do you mean it can't appear overnight?
We've got everything we need. I've made a budget.
Here are the figures.
It won't cost over than 120, 000 dollars.
That's nothing for you.
I even went emptied and cleaned the warehouse today.
It has three perfect rooms.
One for depoe room, two others for waiting room and lab.
What else do you want?
What you did there. . .
I'm not against you. . .
But Boden complaining you threw everything out.
But who authorized you to empty the store?
I did. What's the use of a few broken chairs?
Gentlemen. Excuse the interruption; I'll have tea sent. . .
سلام عرض میکنم آقای دکتر.
سلام جانم، بفرمایید بنشینید.
نه نه نه قربون شما، مزاحمتون نمیشم؛ میخواستم بدونم که امروز بالاخره موضوع آزمایشگاه با آقای رئیس درمیون گذاشتید یا نه؟
کدوم آزمایشگاه؟
آزمایشگاه خون دیگه.
آها ها. . بله. . بله. . بله. .
من اتفاقاً امروز خدمتشون بودم و صحبت هم کردیم. ایشونم کاملاً موافق ن، اما. .
. . . فاکتورا؟ من که دیروز فاکتورها رو . . .
والله دیروز امضا. . میگم دیروز امضاء کردم. . اَه ه ه. .
پس من میرم خدمت خودشون.
. . . اینکه به من مربوط نیست، اینو ببر پیش اشمیت.
صد دفعه به این احمق سپردم.
آقا بیار بده به من امضاء کنم. . بیار بده به من. .
خسته م کردین.
فرمودید "و اما". .
همچین خیالتو راحت کنم.
این کار یه روز و دو روز نیست.
این کار احتیاج به یه طرح جامعی داره.
طرح جامع چیه دکتر جون؟ ما که حرفامونو با همدیگه زده بودیم.
درسته. درسته. گفتید باید یه همچین مرکز خون ای توی این بیمارستان تاسیس بشه، درسته. .
اما این کار بودجه میخواد، طرح میخواد، همین جوری که نمیشه جان من.
چی چی رو همین جوری نمیشه؟
همه چیش هم حاضره والله به خدا. ایناهاش نشستم بودجه ش هم نوشتم.
بفرمایید اینم ارقامش.
سر و ته ش بزنی ۱۲۰ هزار دلار که بیشتر خرج نداره.
۱۲۰ هزار دلار هم که واسه شما پولی نیست.
تازه امروز رفتم انبار مرکزی رو هم تخلیه کردم، تمیزش کردم.
سه تا اتاق داره مناسب اینکار.
ییکی ش دپو، ییکی ش اتاق انتظار، ییکی ش هم آزمایشگاه.
دیگه چی میخواید؟
همین کاری که دیروز کردین. .
من چون مخالف نیستم آقا. .
اما این بودِن بدبخت اومده اینجا آه و ناله که چیه. . آقای اسمیت ورداشته تمام اثاثیه انبار ریخته بیرون.
آقا خیلی پر کارن. . کار میکنن. . اونوقت رفتن اثاثیه انبار رو هم ریختن بیرون؟
چند تا صندلی قراضه بوده. . ریختم دور. بله باید ریخت دور. دیگه به چه دردتون میخوره؟
فرمایشا می فرمایید.
آقایون خیلی میبخشید آ، یه خورده گرفتارم، بگم براتون چای بیارن. .

In a wink = in a jiffy
در یک لحظه
مثل برق

بپرس