در چشم بر هم زدنی
یک فکر بکر به ذهن رسیدن
ناگهان فکری به سر زدن
ناگهان با یک جرقه. . .
:ex
in a burst of creative thinking, he though some might recognize the girls
ناگهان فکری به سرش زد، او فکر کرد که ممکنه کسی بتونه دخترها رو شناسایی بکنه.
ناگهان با یک جرقه. . .
ناگهان فکری به سرش زد، او فکر کرد که ممکنه کسی بتونه دخترها رو شناسایی بکنه.