در شرایط بدی بودن از نظر جسمی یا روحی ( درمورد انسانها ) یا در وضعیت بدی قرار داشتن ( درمورد غیرانسان )
مثال:
She was in a bad way after the funeral
After five years of war, the country was in a bad way.
مثال:
در شرایط بدی بودن
ناخوش, بیمار
به شیوه ای بد
- به طور منفی یا انتقادی یا احساسی
- درست کار نکردن
- آسیب دیدن فیزیکی یا احساسی
- مشکل مالی داشتن در شرایط فقر