impure

/ˌɪmˈpjʊr//ɪmˈpjʊə/

معنی: کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص
معانی دیگر: نجس، نانجیب، بی عفت، آلوده دامن، گنهکار، هرزه، غش دار، (سخن و نگارش - پر از اشتباهات لغوی و دستوری) ناسره، ناناب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impurely (adv.), impureness (n.)
(1) تعریف: mixed with or contaminated by other things, esp. of inferior quality; adulterated or polluted.
مترادف: adulterate, contaminated, corrupt, polluted, tainted
متضاد: clean, pure
مشابه: alloyed, foul, mixed, mongrel, poisonous, unclean, unwholesome

(2) تعریف: ritually unclean or unfit for use; defiled.
مترادف: defiled, unclean
مشابه: unfit

(3) تعریف: morally questionable; lacking chastity.
مترادف: corrupt, defiled, degenerate, sullied, unchaste, unclean
متضاد: chaste, clean, pure, spotless
مشابه: base, dirty, dissolute, immodest, immoral, loose, promiscuous, unwholesome

جمله های نمونه

1. impure air
هوای کثیف

2. impure latin
لاتین ناسره

3. impure metals
فلزات غش دار (ناخالص)

4. impure thoughts concerning his brother's wife
افکار گنهکارانه ی او درباره ی زن برادرش

5. impure water
آب ناپاک

6. an impure chemical
ماده ی شیمیایی ناخالص

7. they considered heathens impure
آنان کفار را نجس می پنداشتند.

8. . . . so that those whose nature is impure may come to a bad lot . . .
. . . تا سیه روز شود هر که در او غش باشد

9. She was accused of having impure thoughts about her male students.
[ترجمه گوگل]او متهم به داشتن افکار ناپاک در مورد دانش آموزان پسرش بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به داشتن افکار ناپاک درباره دانشجویان مرداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nothing impure could touch his lasting image of Regine.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ناخالصی نمی توانست تصویر ماندگار او از رجین را لمس کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز ناپاک نمی توانست تصویر ماندگار او از Regine را لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A beautiful species preserved in an impure limestone.
[ترجمه گوگل]گونه ای زیبا که در یک سنگ آهک ناخالص حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]یک گونه زیبا که در یک سنگ آهک ناپاک حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The air of a big city is often impure.
[ترجمه گوگل]هوای یک شهر بزرگ اغلب ناپاک است
[ترجمه ترگمان]هوای یک شهر بزرگ غالبا ناپاک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Style of writing and reflect a style of impure thought, work style of work.
[ترجمه گوگل]سبک نگارش و منعکس کننده سبکی از فکر ناپاک، سبک کاری کار
[ترجمه ترگمان]سبک نگارش و بازتاب سبک اندیشه ناپاک، سبک کار کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Water that is impure often causes serious illness.
[ترجمه گوگل]آب ناخالص اغلب باعث بیماری جدی می شود
[ترجمه ترگمان]آب که ناپاک است اغلب موجب بیماری های جدی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The impure mixture impurity is purified.
[ترجمه گوگل]نجاست مخلوط نجس خالص می شود
[ترجمه ترگمان]ناخالصی ترکیبی خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

ناصاف (صفت)
uneven, lumpy, streaky, ragged, coarse-grained, impure, snaggy

چرک (صفت)
dingy, dirty, squalid, smeary, frowsty, frowsy, impure, sordid, frowzy

ژیژ (صفت)
dirty, filthy, impure

ناپاک (صفت)
foul, unwell, squalid, unclean, impure, unwholesome

ناخالص (صفت)
impure

تخصصی

[برق و الکترونیک] ناخالص
[نساجی] ناخالص - چرک - کثیف - ناصاف - نا درست
[ریاضیات] ناخالص

انگلیسی به انگلیسی

• contaminated; unclean, soiled, dirty; unrefined; not morally pure, corrupt
a substance that is impure is not of good quality because it has other substances mixed with it.
impure thoughts and actions are concerned with sex and are regarded as sinful.

پیشنهاد کاربران

بپرس