معنی: اعتراض کردن، رد کردن، تکذیب کردن، مورد اعتراض قرار دادنمعانی دیگر: مورد انتقاد و پرسش قرار دادن، (امانت و غیره را) موردتردید قرار دادن، (در اصل) مورد ضرب و جرح قرار دادن، اعترا کردن به، عیب جویی کردن، مورد اعترا قرار دادن
• : تعریف: to call into question; challenge or try to discredit. • متضاد: advocate, authenticate • مشابه: contest, dispute, oppugn
- She impugned my motives, thus damaging my reputation.
[ترجمه ب گنج جو] کاری که اون کرد به همه ی اعتبار و آبرو و شهرتم اطمه زد با نادیده گرفتن انگیزه و احساسات درونی ام.
|
[ترجمه گوگل] او انگیزه های من را به چالش کشید و در نتیجه به اعتبار من لطمه زد [ترجمه ترگمان] او انگیزه مرا نادیده گرفت، بنابراین به شهرت من لطمه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to impugn one's honesty
صداقت کسی را زیر سئوال بردن
2. i don't mean to impugn his motives
منظورم این نیست که نیت او را مورد تردید قرار بدهم.
3. There were no real grounds for impugning the decision.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل واقعی برای اعتراض به این تصمیم وجود نداشت [ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای انکار این تصمیم وجود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Secretary's letter questions my veracity and impugns my motives.
[ترجمه گوگل]نامه وزیر صحت من را زیر سوال می برد و انگیزه های من را به چالش می کشد [ترجمه ترگمان]نامه دبیر صحت مرا مورد سوال قرار داده و انگیزه های من را تایید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Are you impugning my competence as a professional designer?
[ترجمه .masi] آیا شما صلاحیت مرا به عنوان یک طراح حرفه ای زیر سوال می برید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا صلاحیت من به عنوان یک طراح حرفه ای را به چالش می کشید؟ [ترجمه ترگمان]آیا شما صلاحیت مرا به عنوان یک طراح حرفه ای انتخاب کرده اید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I did not mean to impugn her professional abilities.
[ترجمه گوگل]من قصد نداشتم توانایی های حرفه ای او را به چالش بکشم [ترجمه ترگمان]من قصد این کار را نداشتم که از توانایی های حرفه ای او تکذیب کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Political combatants now routinely impugn the very moral fiber of their opponents.
[ترجمه گوگل]مبارزان سیاسی در حال حاضر به طور معمول از تارهای اخلاقی مخالفان خود انتقاد می کنند [ترجمه ترگمان]اکنون رزمندگان سیاسی به طور معمول از تاروپود اخلاقی مخالفان خود تجاوز می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Without impugning the motives of any believer in this, I point out that it reeks of a vile and dangerous racism.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه انگیزههای هیچ مؤمنی را به چالش بکشم، اشاره میکنم که بوی یک نژادپرستی پست و خطرناک میدهد [ترجمه ترگمان]بدون اینکه انگیزه های هر believer را زیر سوال ببرم، به این نکته اشاره می کنم که آن بوی یک نژاد زشت و خطرناک می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Gerlick has filed a complaint impugning the judge's integrity.
[ترجمه گوگل]گرلیک شکایتی را در اعتراض به صداقت قاضی ارائه کرده است [ترجمه ترگمان]Gerlick شکایتی علیه تمامیت قاضی ارائه کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nobody can impugn his ability.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند توانایی او را به چالش بکشد [ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند توانایی او را درک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pollutions which attract substantial publicity risk impugning the agency's competence.
[ترجمه گوگل]آلودگی هایی که تبلیغات قابل توجهی را به خود جلب می کنند، صلاحیت آژانس را به چالش می کشند [ترجمه ترگمان]pollutions که ریسک تبلیغاتی قابل توجهی را به خود جلب می کنند، صلاحیت این موسسه را به خطر می اندازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I do not impugn the sincerity of the protesters against China's hosting of the Olympic Games.
[ترجمه گوگل]من صداقت معترضان به میزبانی چین در بازی های المپیک را به چالش نمی کشم [ترجمه ترگمان]من صمیمیت معترضان در مقابل میزبانی چین از بازی های المپیک را انکار نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I wish in no way to impugn the potential validity of gradualism.
[ترجمه گوگل]به هیچ وجه نمیخواهم اعتبار بالقوه تدریجگرایی را به چالش بکشم [ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه نمی خواهم اعتبار بالقوه gradualism را فاش کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And of course, they rightly impugn all meat, not just "red" meat.
[ترجمه گوگل]و البته، آنها به درستی همه گوشت ها را ایراد می گیرند، نه فقط گوشت "قرمز" [ترجمه ترگمان]و البته، آن ها به درستی تمام گوشت و نه فقط گوشت قرمز را از بین می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• attack the credibility of, attempt to discredit, challenge someone who impugns something such as a quality criticizes it, especially by expressing doubt about it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To call into question or challenge the validity of something 🛡️🤔 🔍 مترادف: Challenge ✅ مثال: She impugned his credibility by pointing out inconsistencies in his story
القای شبهه کردن نسبت به. مورد تردید قرار دادن. زیر سوال بردن رد کردن، تکذیب کردن مثال: He who impugns [God’s prophets] and turns his back. او که {پیامبران خدا} را تکذیب کرد و روی خود را برگرداند. �الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّی�
impugned: مورد تردید ( پرسش، مناقشه ) قرار گرفته impugnable : قابل تردید، تردید پذیر، مناقشه پذیر impugner : شک کننده، تشکیک کننده unimpugned: بی مناقشه