imprudence

/ˌɪmˈpruːdəns//ɪmˈpruːdns/

معنی: نابخردی، بی احتیاطی، بی تدبیری، بی مبالاتی
معانی دیگر: بی احتیاطی، بی تدبیری، نابخردی، بی مبالاتی

جمله های نمونه

1. I hinted at his imprudence.
[ترجمه گوگل]اشاره ای به بی احتیاطی او کردم
[ترجمه ترگمان]به بی احتیاطی او اشاره کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hastiness, imprudence, unreasoning caution or fear, emotional immaturity.
[ترجمه گوگل]عجله، بی احتیاطی، احتیاط یا ترس بی دلیل، عدم بلوغ عاطفی
[ترجمه ترگمان]hastiness، بی احتیاطی، احتیاط بی دلیل، fear احساسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I suspect some imprudence of Mr. Franklin's on the Continent.
[ترجمه گوگل]من به برخی بی احتیاطی آقای فرانکلین در قاره مشکوک هستم
[ترجمه ترگمان]به نظر من، بی احتیاطی آقای فرانکلین در قاره اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I hope not so. Imprudence or thoughtlessness in money matters would be unpardonable in me.
[ترجمه گوگل]امیدوارم اینطور نباشد بی احتیاطی یا بی فکری در مسائل مالی برای من قابل بخشش نیست
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این طور نباشد برای من غیرقابل بخشش و غیرقابل بخشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She would not endure her son's imprudence.
[ترجمه گوگل]او بی احتیاطی پسرش را تحمل نمی کرد
[ترجمه ترگمان]بی احتیاطی پسرش را تحمل نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had the imprudence to run into debt.
[ترجمه گوگل]او بی تدبیری داشت که بدهکار شود
[ترجمه ترگمان]او بی احتیاطی کرده بود و مقروض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hinted at his imprudence and his folly, but he did not take my hint.
[ترجمه گوگل]من به بی احتیاطی و حماقت او اشاره کردم، اما او اشاره مرا قبول نکرد
[ترجمه ترگمان]من به بی احتیاطی او و حماقت او اشاره کردم، اما او راهنمایی مرا نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some dim ideas of imprudence or impropriety in the measure seemed to embrass him considerably.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که برخی از ایده‌های مبهم بی‌احتیاطی یا نامناسب بودن اندازه‌گیری، او را به‌طور قابل‌توجهی مورد استقبال قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بعضی عقاید مبهم ناشی از بی مبالاتی یا ناشایستگی خود او را به شدت ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His father ticked him off for his imprudence.
[ترجمه گوگل]پدرش او را به خاطر بی احتیاطی تیک زد
[ترجمه ترگمان]پدرش او را به خاطر بی مبالاتی خود از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I like your imprudence.
[ترجمه گوگل]بی تدبیری شما را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]از بی احتیاطی تو خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Education and knowledge without hard work do not necessarily guarantee success, and imprudence, indiscipline and emotional impulsivity contribute to failure. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]آموزش و دانش بدون سخت کوشی لزوماً موفقیت را تضمین نمی کند و بی تدبیری، بی انضباطی و تکانشگری عاطفی به شکست کمک می کند دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]تحصیل و دانش بدون کار سخت لزوما موفقیت را تضمین نمی کنند و imprudence، عدم انضباط و impulsivity عاطفی به شکست کمک می کنند دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was so persecuted with discussions arising from the publication of my theory of light that I blamed my won imprudence for parting with so substantial a blessing as my quiet to run after a shadow!
[ترجمه گوگل]من آنقدر تحت آزار و اذیت بحث‌های ناشی از انتشار نظریه‌ی نورم قرار گرفتم که بی‌احتیاطی به دست آمده‌ام را به خاطر جدایی از موهبت مهمی مانند سکوتم برای دویدن دنبال سایه سرزنش کردم!
[ترجمه ترگمان]آن قدر مورد آزار و اذیت قرار گرفتم که ناشی از انتشار نظریه من از نور بود که من را از بی احتیاطی خواهرم برای جدا شدن با چنان موهبت بزرگی که سکوت من بعد از یک سایه بود سرزنش کردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابخردی (اسم)
folly, silliness, unreason, imprudence

بی احتیاطی (اسم)
incaution, improvidence, indiscretion, imprudence

بی تدبیری (اسم)
imprudence

بی مبالاتی (اسم)
imprudence

انگلیسی به انگلیسی

• rashness; recklessness; lack of discretion

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : imprudence
صفت ( adjective ) : imprudent
قید ( adverb ) : imprudently
ــ بی توجهی
ــ بی احتیاطی
ــ حماقت

بپرس