improvising

انگلیسی به انگلیسی

• act of improvising, extemporizing, act of performing without advance preparation, act of making up on the spur of the moment

پیشنهاد کاربران

معنی دیگر improvising یعنی doing without planning
که معادل فارسیش میشه کاری رو بدون آمادگی قبلی انجام دادن
مثل اینکه تو یک جلسه باشیم و بدون اینکه پیش نویسی برای سخنرانی داشته باشیم، بدون آمادگی شروع به سخنرانی کنیم. . .
بداهه گویی
بداهه نوازی

بپرس