فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: improvises, improvising, improvised
حالات: improvises, improvising, improvised
• (1) تعریف: to create or provide without preparation or practice, esp. in music, speech, or writing.
• مشابه: ad-lib
• مشابه: ad-lib
- She didn't have time to prepare a speech, so she improvised one.
[ترجمه گوگل] او وقت نداشت سخنرانی آماده کند، بنابراین یکی را بداهه نوشت
[ترجمه ترگمان] او زمانی برای آماده کردن سخنرانی نداشت، برای همین یکی از آن ها را درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او زمانی برای آماده کردن سخنرانی نداشت، برای همین یکی از آن ها را درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He didn't have his music with him, so he just improvised something.
[ترجمه گوگل] او موسیقی خود را همراه خود نداشت، بنابراین او فقط چیزی را بداهه می گفت
[ترجمه ترگمان] اون موسیقی خودش رو باه اش نداشت، واسه همین یه چیزی رو ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون موسیقی خودش رو باه اش نداشت، واسه همین یه چیزی رو ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to construct or compose from whatever materials are available or handy.
• مشابه: contrive, patch, rig
• مشابه: contrive, patch, rig
- We improvised a shelter using fallen branches.
[ترجمه گوگل] ما یک پناهگاه را با استفاده از شاخه های افتاده ساختیم
[ترجمه ترگمان] ما با استفاده از شاخه های شکسته، یک سرپناه درست کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما با استفاده از شاخه های شکسته، یک سرپناه درست کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to meet the needs of the moment by creating, saying, or doing something in a spontaneous, unplanned way.
• مشابه: ad-lib, play it by ear
• مشابه: ad-lib, play it by ear
- It was a tough question that she didn't have a ready-made answer for, so she had to improvise.
[ترجمه گوگل] این سوال سختی بود که او پاسخ آماده ای برای آن نداشت، بنابراین مجبور شد بداهه بگوید
[ترجمه ترگمان] سوال سختی بود که او حتی یک جواب درست و حسابی نداشت، برای همین مجبور بود کاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سوال سختی بود که او حتی یک جواب درست و حسابی نداشت، برای همین مجبور بود کاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to compose new music in the act of playing it.
• مشابه: ad-lib
• مشابه: ad-lib
- They start out playing as the music is written, then they improvise.
[ترجمه گوگل] آنها شروع به نواختن می کنند که موسیقی نوشته می شود، سپس بداهه می پردازند
[ترجمه ترگمان] آن ها شروع به نواختن موسیقی می کنند، وقتی که موسیقی نوشته می شود، سپس بداهه و improvise
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها شروع به نواختن موسیقی می کنند، وقتی که موسیقی نوشته می شود، سپس بداهه و improvise
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید