improvisational

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: composed at the time of performance.

- The actors displayed their quick wit and skill in an improvisational skit on a topic suggested by an audience member.
[ترجمه گوگل] بازیگران شوخ طبعی و مهارت خود را در یک طرح بداهه در مورد موضوعی که یکی از مخاطبان پیشنهاد کرده بود به نمایش گذاشتند
[ترجمه ترگمان] بازیگران زیرکی و مهارت خود را در یک قطعه فکاهی بداهه ای به نمایش گذاشتند که توسط یک عضو مخاطب ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made up on the spur of the moment, done without advance preparation, unrehearsed, impromptu

پیشنهاد کاربران

مربوط به بداهه نوازی
مربوط به اجرای فی البداهه و خودانگیخته
مربوط بداهه نوازی
بداهه کارانه
فی البداهه، الله بختگی، باری به هرجهت، همین جوری، بدون حساب وکتاب

بپرس