improvident

/ɪmˈprɒvɪdənt//ɪmˈprɒvɪdənt/

معنی: لا ابالی، بی احتیاط
معانی دیگر: نامال اندیش، بی فکر، ناآینده نگر، ولخرج، عاقبت نیاندیش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: improvidently (adv.), improvidence (n.)
• : تعریف: not providing for future needs; careless; wasteful.
متضاد: provident, prudent, thrifty

جمله های نمونه

1. He must bear the consequences of his improvident action will he, nill he.
[ترجمه گوگل]او باید عواقب عمل نابخردانه خود را متحمل شود
[ترجمه ترگمان]باید پیامدهای عمل improvident را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You will pay for your improvident undisciplined behavior.
[ترجمه گوگل]شما بهای رفتار بی انضباط بداهه خود را پرداخت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]شما تاوان آن رفتار undisciplined را خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Improvident behaviour is likely to imprint indelible marks on a person's life and personality.
[ترجمه گوگل]رفتار بداهه به احتمال زیاد نشانه های پاک نشدنی را در زندگی و شخصیت افراد نقش می بندد
[ترجمه ترگمان]رفتار improvident به احتمال زیاد نشانه ماندگاری بر زندگی و شخصیت فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We ought not to go jogging along, improvident, incompetent, waiting for something to turn up.
[ترجمه گوگل]ما نباید به دویدن برویم، بی‌نظیر، بی‌کفایت، منتظر چیزی باشیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید به پیاده روی برویم، بی احتیاط، بی عرضه، صبر کنیم تا چیزی پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her improvident speech at the meeting has set a stone rolling.
[ترجمه گوگل]سخنرانی بی‌درنگ او در این جلسه سنگ تمام گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این مرد در حین سخنرانی در جلسه یک پیچ سنگ قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Minister of Finance fulminated against those improvident policies which might bring about much havoc such as galloping inflation.
[ترجمه گوگل]وزیر دارایی به آن سیاست‌های نابخردانه‌ای که ممکن است آسیب‌های زیادی مانند تورم تاخت و تاز به بار آورد، انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر امور مالی بر علیه آن دسته از سیاست هایی که ممکن است منجر به ویرانی زیادی از جمله تورم چهار نعل شوند مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wonder he should be so improvident in a point of such common, such natural, concern!
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که او باید در یک نقطه چنین نگرانی مشترک، چنین طبیعی، اینقدر بدبین باشد!
[ترجمه ترگمان]من تعجب می کنم که او باید آن قدر بی احتیاط باشد که از این حیث طبیعی و طبیعی باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These immediate-return hunter-gatherers never suffer anxiety about the future of food supplies and are characterized by improvident, generous, happy-go-lucky personalities.
[ترجمه گوگل]این شکارچیان-جمع‌آوران فوری هرگز از نگرانی در مورد آینده منابع غذایی رنج نمی‌برند و با شخصیت‌های بدخلق، سخاوتمند و خوش‌شانس مشخص می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این شکارچی که به سرعت بازگشته است هرگز نگران آینده منابع غذایی نبوده و با شخصی لاابالی، سخاوتمند، شاد و شاد مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لا ابالی (صفت)
careless, slovenly, slipshod, carefree, light-hearted, improvident, nonchalant, remiss, indifferent, harum-scarum, pococurante

بی احتیاط (صفت)
rash, imprudent, improvident, injudicious, indiscreet, incautious, unadvised

انگلیسی به انگلیسی

• careless, lacking foresight; wasteful, not saving up for future needs
someone who is improvident is wasteful and does not think about the future; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : improvise
اسم ( noun ) : improvisation
صفت ( adjective ) : improvident
قید ( adverb ) : _

بپرس