improvement

/ˌɪmˈpruːvmənt//ɪmˈpruːvmənt/

معنی: پیشرفت، بهتر شدن، بهبود، تکمیل، تهذیب، تکامل، بهسازی
معانی دیگر: آبادی، آبادسازی، اصلاح، نضج، ترقی، رفاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of improving or the state of being improved.
مترادف: amelioration, amendment, betterment, enhancement, melioration
مشابه: convalescence, correction, culture, gain, progression, recuperation, reform, reformation

(2) تعریف: that which constitutes a change for the better or an advance from an earlier state.
مترادف: advance, amelioration, enhancement, melioration, upswing
متضاد: deterioration, downgrade
مشابه: amendment, correction, gain, progress, refinement, reform, reformation

(3) تعریف: a change that increases the value of property.
مترادف: betterment, enhancement, renovation
مشابه: amelioration, face-lift, melioration, repair, restoration

جمله های نمونه

1. an improvement in east-west relations
بهبود روابط شرق و غرب

2. an improvement of his outward status
بهتر شدن مقام و منزلت ظاهری او

3. the improvement in the country's educational system
اصلاح نظام آموزشی کشور

4. the improvement of our economy
بهبود اقتصاد ما

5. the improvement of per capita income
ترقی درآمدهای سرانه

6. the improvement of the building through repairs and the addition of two rooms
بهتر کردن عمارت با تعمیر و افزودن دو اتاق

7. the improvement of the patient's condition
بهبود وضع بیمار

8. a minute improvement
پیشرفت بسیار کم

9. a need for improvement
نیاز به بهسازی

10. the hope for an early improvement in international relations
امید به بهبود هر چه زودتر روابط بین المللی

11. This is a marginal improvement on October.
[ترجمه گوگل]این یک بهبود حاشیه ای در ماه اکتبر است
[ترجمه ترگمان]این یک بهبود حاشیه ای در ماه اکتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There has been a gradual improvement in our sales figures over the last two years.
[ترجمه گوگل]طی دو سال گذشته به تدریج در ارقام فروش ما بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]در دو سال گذشته شاهد بهبود تدریجی آمار فروش بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Predictions of an early improvement in the housing market proved false.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی‌ها درباره بهبود زودهنگام بازار مسکن نادرست بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی ها مبنی بر بهبود اولیه در بازار مسکن ثابت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a marked improvement in my health when I gave up smoking.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیگار را ترک کردم، سلامتی من بهبود قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سیگار کشیدن را رها کردم، بهبودی محسوسی در سلامت من به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The patient showed a marked improvement in her condition after changing medication.
[ترجمه گوگل]بیمار پس از تغییر دارو بهبود قابل توجهی در وضعیت خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]بیمار بهبودی محسوسی در شرایط خود پس از تغییر دارو نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He sees no signs of improvement in the UK and continental economy.
[ترجمه گوگل]او هیچ نشانه ای از بهبود در اقتصاد بریتانیا و قاره نمی بیند
[ترجمه ترگمان]او هیچ نشانه ای از بهبود در اقتصاد قاره ای و قاره اروپا نمی بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Let us explore the possibilities for improvement.
[ترجمه Qazaleh] بیاید به بررسی احتمالات برای بهتر شدن بپردازیم.
|
[ترجمه گوگل]بیایید به بررسی احتمالات برای بهبود بپردازیم
[ترجمه ترگمان]بیایید احتمالات پیشرفت را بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

بهتر شدن (اسم)
improvement, amelioration

بهبود (اسم)
improvement, recovery, betterment

تکمیل (اسم)
improvement, fulfillment, completion, repletion, supplementation, complementarity, modernization

تهذیب (اسم)
improvement, refinement, cultivation, edification, reformation

تکامل (اسم)
progress, improvement, transmutation, evolution

بهسازی (اسم)
improvement, reform, sanitation

تخصصی

[عمران و معماری] بهسازی
[برق و الکترونیک] اصلاح، بهبود
[صنعت] بهبود، رشد، پیشرفت
[نساجی] بهبودی
[ریاضیات] اصلاح، بهتر کردن، بهبود، پیشرفت

انگلیسی به انگلیسی

• act of improving, state of being made better; something which enhances or improves; addition or change which adds value to something
if there is an improvement in something, it gets better.

پیشنهاد کاربران

بهبود، بهبود دادن
مثال: There has been a significant improvement in his health.
یک بهبود قابل توجه در وضعیت سلامتی اش اتفاق افتاده است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : improve
✅️ اسم ( noun ) : improvement
✅️ صفت ( adjective ) : improved / improving / improvable
✅️ قید ( adverb ) : _
بهینه سازی
بهبود بخشیدن
advance
پیشرفت
پیشرفت
ارتقا، بهترسازی
پیشرفت
The state of being better than before
توسعه

بپرس