improper

/ˌɪmˈprɑːpər//ɪmˈprɒpə/

معنی: نابجا، نا مربوط، نا شایسته، نا مناسب، نالایق، بی جا، خارج از نزاکت
معانی دیگر: ناشایست، نافراخور، ناسزاوار، نابرازنده، نادرست، غلط، اشتباه، (ریاضی) ناسره، ناجور، ناویژه، نکوهیده، زشت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: improperly (adv.), improperness (n.)
(1) تعریف: not suitable, applicable, or correct.
مترادف: inapplicable, inappropriate, inapt, inexpedient, unsuitable, wrong
متضاد: adequate, correct, proper
مشابه: amiss, erroneous, inaccurate, inapposite, inconvenient, incorrect, off base, out of place, unfit

- The machine was damaged by improper use.
[ترجمه گوگل] دستگاه در اثر استفاده نادرست آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان] دستگاه با استفاده نادرست آسیب دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not in keeping with acceptable social behavior; unseemly or indecent.
مترادف: inappropriate, indecent, indecorous, indelicate, malapropos, unbecoming, unseemly, unsuitable, untoward
متضاد: appropriate, decent, meet, proper
مشابه: corrupt, immoral, impolite, inapt, incorrect, indiscreet, injudicious, lewd, naughty, obscene, off-color, offensive, out-of-bounds, shameful, shameless, smutty, suggestive, tactless, unfit

- improper remarks about my wife
[ترجمه گوگل] سخنان نادرست در مورد همسرم
[ترجمه ترگمان] درباره همسرم نظرات نامناسب دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. improper behaviour
رفتار ناشایست

2. improper conic
مخروطی ناسره،مخروطی تبهگن

3. improper integral
انتگرال ناسره،انتگرال مجازی

4. an improper medicine
داروی اشتباهی

5. a garment that is improper for a funeral ceremony
لباسی که برای مجلس ختم مناسب نیست

6. to arrive at an improper conclusion
به نتیجه ی غلط رسیدن

7. they accused him of using improper language
او را به استعمال کلمات ناسزا متهم کردند.

8. He realised that it was improper for a police officer to accept gifts.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که پذیرش هدایا برای افسر پلیس ناشایست است
[ترجمه ترگمان]وی دریافت که برای یک افسر پلیس نادرست است که هدایا را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was improper of the broker to withhold the information from the stock exchange.
[ترجمه گوگل]مخفی نگه داشتن اطلاعات از بورس اوراق بهادار از سوی کارگزار نادرست بود
[ترجمه ترگمان]نادرست از کارگزار برای نگه داشتن اطلاعات از بورس اوراق بهادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The governor has denied making improper use of state money.
[ترجمه گوگل]فرماندار استفاده نادرست از پول دولتی را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]فرماندار از استفاده نادرست از پول دولت خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She thought it quite improper for a woman to ride a motorbike.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که موتور سواری برای یک زن کاملاً نامناسب است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد این کار برای یک زن نامناسب است که سوار بر یک موتور سیکلت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sports clothes are improper for wearing in church.
[ترجمه گوگل]لباس های ورزشی برای پوشیدن در کلیسا نامناسب است
[ترجمه ترگمان]لباس های ورزشی برای پوشیدن در کلیسا نامناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's considered improper to be unclothed in public.
[ترجمه گوگل]برهنه شدن در ملاء عام ناشایست تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]داشتن لخت بودن در جامعه نامناسب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would be improper of me to comment before the election outcome is known.
[ترجمه گوگل]این نادرست است که قبل از مشخص شدن نتیجه انتخابات اظهار نظر کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه نتیجه انتخابات مشخص شود، اظهار نظر درباره من نامناسب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would be improper to comment at this stage.
[ترجمه گوگل]اظهار نظر در این مرحله نادرست است
[ترجمه ترگمان]در این مرحله اظهار نظر نادرست خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She thought my mirth improper.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد شادی من نادرست است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که شادی من غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابجا (صفت)
aberrant, improper, malapropos

نامربوط (صفت)
improper, absurd, irrelevant, unfitting, abusive, inept, irrelative

نا شایسته (صفت)
improper, indecent, unworthy, inapt, dishonorable, unbecoming, inapposite, unfit, unseemly, incompetent, unmeet

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

نالایق (صفت)
improper, villainous, unworthy, good-for-nothing, infelicitous

بی جا (صفت)
improper, pointless, inappropriate, unseasonable, inopportune, indecorous, inapt, inapposite, impolitic, unwarranted, unwarrantable, placeless

خارج از نزاکت (صفت)
improper, indecent, ungracious

تخصصی

[ریاضیات] ناویژه، ناسره، غیر عادی، مجازی

انگلیسی به انگلیسی

• not proper; impolite; unsuitable; irregular; incorrect
if you describe someone's behaviour as improper, you mean that it is rude or shocking.
improper activities are illegal or dishonest.
improper conditions or methods of treatment are not suitable or adequate.

پیشنهاد کاربران

رسوا، انگشت نما، بی شرم، بی حیا، نامودب، وقیح، دریده، گستاخ و. . .
improper ( adj ) =not correct, e. g. improper use of the ladder. improperly ( adv ) e. g. to behave improperly. impropriety ( n ) ( ɪmprəˈpraɪət̮i ) , e. g. no evidence of impropriety.
improper
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impropriety
✅️ صفت ( adjective ) : improper
✅️ قید ( adverb ) : improperly
نامشروع
improper ( adj ) =ناشایست، غیراخلاقی، زشت، ناپسند، خلاف عرف/نامناسب، غلط، اشتباه، نادرست، ناصحیح/چنسی ( پیشنهادات غیر اخلاقی ) ، خلاف شرع/فریبکارانه، خلاف قانون
improper use of the drug = استفاده نادرست از دارو
...
[مشاهده متن کامل]

improper prescription of medicines = تجویز نادرست داروها
an improper choice of words = انتخاب نامناسب کلمات
improper accounting/payments/trading = روش حسابداری/پرداختها/معاملات خلاف قانون
improper activity/conduct/practices = فعالیت/رفتار/شیوه های نادرست
examples:
1 - There was nothing improper about our relationship.
هیچ چیز غیراخلاقی در رابطه ما وجود نداشت.
2 - The governor has denied making improper use of state money.
فرماندار استفاده خلاف عرف از پول دولت را رد کرده است.
3 - Is it considered improper to wear such a short skirt to a formal occasion?
آیا پوشیدن چنین دامن کوتاه در مراسم رسمی ناپسند است؟
4 - I trust you're not making improper suggestions to my husband!
من اطمینان دارم که شما به شوهر من پیشنهادات جنسی نمی دهید!
5 - The treasurer denied accepting any improper payments.
خزانه دار قبول هرگونه پرداخت خلاف قانون را رد کرد.
6 - The cropland may have been polluted because of improper use of pesticides and fertilizers.
زمین های زراعی ممکن است به دلیل استفاده نادرست از سموم و کودها آلوده شده باشند.

e. g. Doctor Rivers was charged with gross negligence, unprofessional conduct and improper use of dangerous drugs
دکتر Rivers مقصر شناخته شد، بخاطر رفتار غیرحرفه ای و استفاده نابجا از داروهای خطرناک
نامناسب
ناشایست
نامناسب - ناجور - غیرصیحیح - نادرست

بپرس