improbity

/ɪmˈproʊbɪtiː//ɪmˈprəʊbɪtɪ/

معنی: نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی
معانی دیگر: بی امانتی (واروی: probity)

جمله های نمونه

1. Their blood is filled with improbity, their face are ferocious.
[ترجمه گوگل]خونشان پر از ناشایستگی است، صورتشان درنده است
[ترجمه ترگمان]خون آن ها پر از improbity است و صورت آن ها درنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's no improbity force from witch and rabbi either.
[ترجمه گوگل]هیچ نیروی ناشایستی از سوی جادوگر و خاخام نیز وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ نیروی improbity از جادوگر و خاخام وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Advocate help others a just cause, dare improbity.
[ترجمه گوگل]حمایت از کمک به دیگران به یک دلیل عادلانه، جرأت ناشایست
[ترجمه ترگمان]باید به بقیه کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The movies perform a wonderful travel such as light to dark and justice to improbity.
[ترجمه گوگل]فیلم‌ها سفری شگفت‌انگیز مانند نور به تاریکی و عدالت به ناهنجاری را انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این فیلم ها سفره ای فوق العاده ای مانند نور به تاریکی و عدالت را به improbity انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The game introduce: So PL MM, really would not like to believe she is the improbity angel.
[ترجمه گوگل]معرفی بازی: بنابراین PL MM، واقعاً دوست ندارد باور کند که او فرشته ناشایست است
[ترجمه ترگمان]بازی معرفی می شود: پس PL میلی متر، واقعا دوست ندارم باور کنم که او فرشته improbity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Among the Bouyei communities of the western area, it is considered sacred and red silk tied on its ears, to suppress improbity.
[ترجمه گوگل]در میان جوامع بویایی ناحیه غرب، آن را مقدس می دانند و ابریشم سرخ را برای سرکوب ناشایست بر گوش هایش بسته اند
[ترجمه ترگمان]در میان جوامع Bouyei در غرب، این ماده به عنوان ابریشم مقدس و قرمز شناخته می شود تا improbity را سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناپاکی (اسم)
contamination, pollution, impurity, improbity

نا درستی (اسم)
cross, fault, improbity, dishonesty, inaccuracy, incompetence, incompetency, indecorum, inequity

ناراستی (اسم)
untruth, improbity

بی دیانتی (اسم)
improbity

انگلیسی به انگلیسی

• wickedness, lack of integrity

پیشنهاد کاربران

بپرس