improbably


بطور غیر محتمل

جمله های نمونه

1. He claimed, improbably, that he had never been there.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که به احتمال زیاد هرگز آنجا نبوده است
[ترجمه ترگمان]ادعا می کرد که هرگز به آنجا نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sea is an improbably pale turquoise.
[ترجمه گوگل]دریا فیروزه ای کم رنگ است
[ترجمه ترگمان]دریا یک فیروزه ای کم رنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The nest egg grew and grew; improbably, unbelievably, it grew.
[ترجمه گوگل]تخم لانه رشد کرد و رشد کرد به طور غیرمحتمل، باورنکردنی، رشد کرد
[ترجمه ترگمان]تخم طلا رشد کرد و بزرگ شد؛ improbably، به طور باورنکردنی، بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Watts's journey into trend research began, improbably, with the snowy tree cricket.
[ترجمه گوگل]سفر واتس به سمت تحقیقات روند، به احتمال زیاد، با کریکت درخت برفی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]سفر واتس به تحقیقات روند آغاز شد، improbably با بازی کریکت درخت برفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gazed at this improbably overgrown figure out of an inconceivable future and promptly dismissed it.
[ترجمه گوگل]او به این شخصیت غیرمحتمل بیش از حد رشد یافته از آینده ای غیرقابل تصور خیره شد و بلافاصله آن را رد کرد
[ترجمه ترگمان]او به این هیکل تنومند و وسیعی که از آینده غیرقابل تصوری بیرون آمده بود، خیره شد و بلافاصله آن را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He also shows an improbably large number of pollution readings just inside the threshold for what Beijing calls a "blue-sky day".
[ترجمه گوگل]او همچنین تعداد غیر محتمل زیادی از خوانش‌های آلودگی را دقیقاً در آستانه چیزی که پکن آن را «روز آسمان آبی» می‌نامد، نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین تعداد زیادی از مطالعات مربوط به آلودگی را درست داخل در آستانه آنچه که پکن یک \"روز آسمان آبی\" می نامد را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But suddenly, improbably, one day the long - steed surged into action.
[ترجمه گوگل]اما ناگهان، بعید است، یک روز اسب دراز به عمل آمد
[ترجمه ترگمان]اما ناگهان، یک روز که توسن بلند اسب در حرکت بود، به حرکت درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Not improbably we'll win.
[ترجمه گوگل]بعید نیست که برنده شویم
[ترجمه ترگمان]نه تا وقتی که ما پیروز بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cramped wooden benches, a friendly welcome for regulars and improbably large plates of home-made pies, omelettes, grills and chips.
[ترجمه گوگل]نیمکت‌های چوبی تنگ، استقبال دوستانه از افراد معمولی و بشقاب‌های بزرگی از کیک‌های خانگی، املت، گریل و چیپس
[ترجمه ترگمان]نیمکت های چوبی Cramped، یک خوش آمد دوستانه برای افراد ارتش منظم و چند بشقاب بزرگ از پای درست شده، omelettes، grills و چیپس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But his pantaloons and enormous royal feet have survived, improbably, down the centuries.
[ترجمه گوگل]اما پانتالون ها و پاهای سلطنتی عظیم او، به احتمال زیاد، در طول قرن ها باقی مانده اند
[ترجمه ترگمان]اما شلوارش و پاهای بزرگ و royal از قرن ها پیش جون سالم به در برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His financial situation forced him to go and teach in, improbably enough, Tulsa, Oklahoma.
[ترجمه گوگل]وضعیت مالی او را مجبور کرد که برود و در تالسا، اوکلاهاما، تدریس کند
[ترجمه ترگمان]موقعیت مالی او او را مجبور کرد که به تولسا، improbably، اوکلاهما برود و تدریس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unlikely manner

پیشنهاد کاربران

به شکل باورنکردنی، بیش از حد
Improbably tight race
رقابت به شدت نزدیک
Improbably long nose بینی غول آسا
بعید است که
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : improbability
✅️ صفت ( adjective ) : improbable
✅️ قید ( adverb ) : improbably

بپرس