improbable

/ˌɪmˈprɑːbəbl̩//ɪmˈprɒbəbl̩/

معنی: غیر محتمل
معانی دیگر: بعید (واروی: probable)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: improbably (adv.), improbableness (n.)
• : تعریف: unlikely to occur or to be true.
متضاد: believable, certain, likely, probable
مشابه: doubtful, fishy, unlikely

جمله های نمونه

1. his departure is improbable
رفتن او بعید است.

2. These new facts make the theory improbable.
[ترجمه گوگل]این حقایق جدید این نظریه را غیرمحتمل می کند
[ترجمه ترگمان]این حقایق جدید، نظریه را غیر محتمل می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is very / most improbable that the level of unemployment will fall.
[ترجمه گوگل]بسیار / غیر محتمل است که سطح بیکاری کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]بسیار محتمل است که سطح بیکاری کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It seems improbable that the current situation will continue.
[ترجمه گوگل]تداوم وضعیت فعلی بعید به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که وضعیت کنونی ادامه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her hair was an improbable shade of yellow.
[ترجمه گوگل]موهایش سایه غیر محتمل زرد بود
[ترجمه ترگمان]موهایش بور و بور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It all sounded highly improbable.
[ترجمه گوگل]همه چیز بسیار نامحتمل به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همه چیز به نظر خیلی بعید به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The film tells the improbable story of a monkey that becomes a politician.
[ترجمه گوگل]این فیلم داستان غیرمحتمل یک میمون را روایت می کند که تبدیل به یک سیاستمدار می شود
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان غیرمحتمل یک میمون را بازگو می کند که تبدیل به یک سیاست مدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's highly improbable that Norris will agree.
[ترجمه گوگل]بسیار بعید است که نوریس موافقت کند
[ترجمه ترگمان]خیلی بعید است که خانم نوریس موافق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It seems highly improbable that he had no knowledge of the affair.
[ترجمه گوگل]خیلی بعید به نظر می رسد که او هیچ اطلاعی از این ماجرا نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که او اطلاعی از این ماجرا نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is nothing inherently improbable in the idea.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ذاتاً غیرمحتمل در این ایده وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز ذاتا غیر محتمل در این ایده وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fact that highly improbable circumstances could result in significant upside potential should not affect the presentation.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که شرایط بسیار نامحتمل می تواند منجر به پتانسیل صعودی قابل توجهی شود، نباید بر ارائه تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که شرایط بسیار غیر محتمل می تواند منجر به پتانسیل ته و معکوس شود نباید بر روی ارائه تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Until the spring, improbable as ever, brought among its pretty new fashions, the greatest shock yet.
[ترجمه گوگل]تا اینکه بهار، غیرمحتمل مثل همیشه، در میان مدهای بسیار جدید خود، بزرگترین شوک را به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]تا بهار، غیر محتمل و غیر محتمل در میان مد جدید آن، بزرگ ترین شوک وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was the most improbable of finals.
[ترجمه گوگل]این غیر محتمل ترین فینال بود
[ترجمه ترگمان]این the دور نهایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But external threats can make for improbable subdivision bedfellows.
[ترجمه گوگل]اما تهدیدهای خارجی می‌توانند برای همتایان فرعی غیرمحتمل ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اما تهدیدهای خارجی می توانند به هم کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This all-embracing assumption is most improbable but it is justifiable since it never lets us down.
[ترجمه گوگل]این فرض فراگیر بسیار نامحتمل است اما قابل توجیه است زیرا هرگز ما را ناامید نمی کند
[ترجمه ترگمان]این فرض که در میان است، بسیار غیر محتمل است، اما از انجایی که هیچ وقت ما را ناامید نمی کند، خیلی غیر محتمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر محتمل (صفت)
unlikely, implausible, improbable, unapt

تخصصی

[ریاضیات] غیر محتمل، بعید

انگلیسی به انگلیسی

• not probable, unlikely; not likely to occur
something that is improbable is unlikely to be true or to happen.

پیشنهاد کاربران

غیر ممکن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : improbability
✅️ صفت ( adjective ) : improbable
✅️ قید ( adverb ) : improbably
ناشدنی، گمانه نازدنی، باورناپذیر

دورازذهن
دور از انتظار
غیر منتظره
باور نکردنی
دور از تصور

نامحتمل

بپرس