improbability

/ɪmˌprɒbəˈbɪlɪti//ɪmˌprɒbəˈbɪlɪti/

معنی: دوری، استبعاد، عدم احتمال، حادثه یا امر غیر محتمل
معانی دیگر: عدم احتمال، دوری، استبعاد، حادثه یا امر غیر محتمل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: improbabilities
(1) تعریف: the condition or state of being unlikely to occur.

(2) تعریف: something that is unlikely to occur.
مشابه: contingency

جمله های نمونه

1. the improbability of rain
عدم احتمال باران

2. Don't worry about such improbabilities as floods and earthquakes.
[ترجمه گوگل]نگران موارد غیر احتمالی مانند سیل و زلزله نباشید
[ترجمه ترگمان]در مورد چنین غیرمحتمل بودن سیل و زلزله نگران نباشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The length of the piece tends to display the soft spots of dystopian fiction: plot improbabilities, claustrophobic metaphors.
[ترجمه گوگل]طول قطعه تمایل دارد تا نقاط ملایم داستان دیستوپیایی را نشان دهد: نامحتمل‌های طرح، استعاره‌های تنگه‌هراسی
[ترجمه ترگمان]طول قطعه تمایل دارد نقاط نرم داستان تخیلی را نمایش دهد: داستان غیرمحتمل بودن، استفاده از استعاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a vast range of mathematically calculable improbabilities way outside the range of the spotlight.
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از غیر احتمالات قابل محاسبه ریاضی خارج از محدوده کانون توجه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دامنه وسیعی از زمینه های ریاضی calculable را در خارج از محدوده مرکز توجه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a man who stumbles through life going through various coincidences and improbabilities.
[ترجمه گوگل]او مردی است که در طول زندگی با تصادفات و نامحتمل های مختلف دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه ترگمان]او مردی است که از طریق اتفاقات و جنبه های غیرمحتمل مختلف از زندگی عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Given the improbability of a hard landing in China, the swings of sentiment towards its economy are difficult to understand.
[ترجمه گوگل]با توجه به عدم احتمال فرود سخت در چین، درک نوسانات احساسات نسبت به اقتصاد این کشور دشوار است
[ترجمه ترگمان]با توجه به احتمال فرود سخت در چین، درک احساسات نسبت به اقتصاد آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The improbability and feebleness of the interaction are offset by the sheer number of particles. After all, dark matter is thought to dominate the galaxy.
[ترجمه گوگل]نامحتمل بودن و ضعیف بودن برهمکنش با تعداد بسیار زیاد ذرات جبران می شود به هر حال تصور می شود که ماده تاریک بر کهکشان غالب است
[ترجمه ترگمان]The و feebleness برهمکنش با تعداد محض ذره خنثی می شوند هر چه باشد، ماده تاریک بر این کهکشان غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Impossibility should never be confused with improbability.
[ترجمه گوگل]هرگز نباید ناممکن بودن را با نامحتمل اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]Impossibility هرگز نباید با improbability اشتباه گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When you actually see the improbability, accepting yourself and loving yourself happens. You don't accept or love, it just happens.
[ترجمه گوگل]وقتی واقعاً غیر احتمالی را می بینید، پذیرش خود و دوست داشتن خود اتفاق می افتد شما نه قبول دارید و نه دوست دارید، این اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]زمانی که در واقع the را می بینید، خود را پذیرفته و دوست دارید که این اتفاق بیفتد شما قبول یا عشق نمی کنید، فقط اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And improbability without breaking out of realm of possibilities.
[ترجمه گوگل]و نامحتمل بدون خارج شدن از قلمرو احتمالات
[ترجمه ترگمان]و improbability بدون اینکه از محدوده احتمالات خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their abruptness and improbability made us sick.
[ترجمه گوگل]ناگهانی و نامحتمل بودن آنها ما را بیمار کرد
[ترجمه ترگمان]غیر منطقی اونا ما رو از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such narratives cannot be identified, unless the improbability of the events occurring as related be shown.
[ترجمه گوگل]این گونه روایات را نمی توان شناسایی کرد، مگر اینکه عدم احتمال وقوع رویدادها به صورت مرتبط نشان داده شود
[ترجمه ترگمان]این داستان ها را نمی توان شناسایی کرد مگر این که این رخدادها اتفاق بیافتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The state of being unlikely orimprobable; improbability.
[ترجمه گوگل]حالت بعید یا غیر محتمل بودن؛ غیر احتمالی
[ترجمه ترگمان]حالت غیر محتمل بودنش غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aside from the improbability of such an even occurring, the dry, hot surface of the musket ball would hardly be a hospitable vector for sperm.
[ترجمه گوگل]جدای از غیرمحتمل بودن چنین اتفاقی، سطح خشک و داغ گلوله تفنگ به سختی می تواند ناقلی مهمان نواز برای اسپرم باشد
[ترجمه ترگمان]جدا از احتمال وقوع چنین even، سطح داغ و داغ توپ تفنگ به سختی می تواند یک بردار مهمان نواز برای اسپرم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوری (اسم)
distance, separation, dish, periodicity, grail, remoteness, improbability, inaccessibility, paten

استبعاد (اسم)
improbability, inaccessibility

عدم احتمال (اسم)
unlikelihood, improbability, unlikeliness

حادثه یا امر غیر محتمل (اسم)
improbability

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being unlikely to happen, unlikelihood; something which will probably not happen

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : improbability
✅️ صفت ( adjective ) : improbable
✅️ قید ( adverb ) : improbably
امر محال

بپرس