impressionistic

/ˌɪmˌpreʃəˈnɪstɪk//ɪmˌpreʃəˈnɪstɪk/

(آنچه که برداشت کلی و سریعی را موجب شود) برداشت گذار، برداشت گرایانه، امپرسیونیستی

جمله های نمونه

1. His paintings had become more impressionistic as his eyesight dimmed.
[ترجمه گوگل]با کم شدن دیدش، نقاشی هایش امپرسیونیستی تر شده بود
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او impressionistic شده بود، چون بینایی اش رو به تیرگی گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The officers seemed to make only an impressionistic assessment.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که افسران فقط یک ارزیابی امپرسیونیستی داشتند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که افسران فقط ارزیابی impressionistic را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The show is an impressionistic look at the sights and sounds of America.
[ترجمه گوگل]این نمایش نگاهی امپرسیونیستی به مناظر و صداهای آمریکا است
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک نگاه impressionistic به مناظر و صداهای آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So let me begin by making some impressionistic guesses about the views women do in fact currently hold on morality.
[ترجمه گوگل]بنابراین اجازه دهید با ایجاد برخی حدس‌های امپرسیونیستی در مورد دیدگاه‌هایی که زنان در واقع در حال حاضر درباره اخلاق دارند، شروع کنم
[ترجمه ترگمان]بنابراین اجازه دهید با ساختن بعضی از حدس های impressionistic درباره این که زنان در حال حاضر در حال حاضر بر روی اخلاق تسلط دارند، شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is now beyond dispute is that the impressionistic evidence is well-founded.
[ترجمه گوگل]آنچه اکنون قابل بحث نیست این است که شواهد امپرسیونیستی کاملاً مستدل هستند
[ترجمه ترگمان]آنچه در حال حاضر فراتر از بحث است این است که شواهد impressionistic به خوبی تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is, therefore, impressionistic in intent.
[ترجمه گوگل]بنابراین، قصد امپرسیونیستی دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین در نظر من impressionistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hence, the differences are often subtle and impressionistic rather than obvious.
[ترجمه گوگل]از این رو، تفاوت ها اغلب ظریف و امپرسیونیستی هستند تا آشکار
[ترجمه ترگمان]از این رو، تفاوت ها اغلب لطیف و impressionistic هستند تا واضح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many impressionistic painters'inspiration stems from the brilliant sunshine.
[ترجمه گوگل]الهام بسیاری از نقاشان امپرسیونیستی از نور درخشان خورشید سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نقاشان impressionistic از نور درخشان آفتاب الهام می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Debussy was the founder of impressionistic music.
[ترجمه گوگل]دبوسی بنیانگذار موسیقی امپرسیونیستی بود
[ترجمه ترگمان]دبوسی بنیانگذار موسیقی impressionistic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The style of his novels is impressionistic.
[ترجمه گوگل]سبک رمان های او امپرسیونیستی است
[ترجمه ترگمان]سبک رمان او impressionistic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It looks like an impressionistic painting.
[ترجمه گوگل]شبیه یک نقاشی امپرسیونیستی است
[ترجمه ترگمان]شبیه نقاشی impressionistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had impressionistic memories of her childhood.
[ترجمه گوگل]او از دوران کودکی خود خاطرات امپرسیونیستی داشت
[ترجمه ترگمان]خاطرات کودکی او را از یاد برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are scrawled with the usual impressionistic drawings of male genitalia, comments about the sexual orientation of the infantry or the navy, and some more political observations.
[ترجمه گوگل]آنها با نقاشی های امپرسیونیستی معمول از اندام تناسلی مردانه، نظراتی در مورد گرایش جنسی پیاده نظام یا نیروی دریایی، و برخی مشاهدات سیاسی دیگر خط خورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها با نقاشی های impressionistic معمولی ساخته شده اند، نظراتی در مورد جهت گیری جنسی پیاده نظام یا نیروی دریایی و برخی مشاهدات سیاسی دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How about this landscape ? It is an impressionistic painting.
[ترجمه گوگل]این منظره چطور؟ این یک نقاشی امپرسیونیستی است
[ترجمه ترگمان]این چشم انداز چطور است؟ نقاشی impressionistic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] تأثیر گرا

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to impressionism (artistic movement originating in the late 19th century which attempted to reproduce the effect of light on objects using short quick brush strokes)
a view of something that is impressionistic relies on general aspects of the thing rather than dealing with the real facts or details.

پیشنهاد کاربران

Impressionistic things�: �originate from a person's impressions — their personal feelings, opinions, or instincts. You can also use this adjective to describe the style of art, music, or writing called impressionism
...
[مشاهده متن کامل]

☆ دقت شود که با توجه به توضیح داده شده، این صفت فقط به یک نوع سبک ادبی_هنری اشاره نداره.
در نتیجه صفت�"Impressionistic" می تواند به اسمی که بعد از آن قرار می گیرد مفهومی "شخصی سازی شده" اضافه کند، بنابراین در ترجمه می توان معادل های زیر را برای آن در نظر گرفت:
غیرعلمی، غیر رسمی، نامعتبر
Ex. Impressionistic sources of information
منابع غیرعلمی اطلاعات

برداشت سطحی نگرانه
برداشت کلی نگرانه
impressionistic ( adj ) ( ɪmprɛʃəˈnɪstɪk ) =giving a general idea rather than particular facts or details
impressionistic
۱_ برداشت سطحی، کلی، گذرا و بدون جزئیات از شئی یا پدیده ای
۲_ سبک نقاشی امپرسیونستی

بپرس