impressionable

/ˌɪmˈpreʃənəbl̩//ɪmˈpreʃənəbl̩/

معنی: تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر
معانی دیگر: خوپذیر، تاءثیر پذیر، اندیش گیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impressionably (adv.), impressionability (n.)
• : تعریف: readily influenced; affected by suggestion; suggestible.
مشابه: frail, malleable, pliable, suggestible, susceptible

- Be careful what you say to an impressionable teenager.
[ترجمه گوگل] مراقب باشید که به یک نوجوان تأثیرپذیر چه می گویید
[ترجمه ترگمان] مراقب حرف های یک نوجوان تاثیرپذیر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a highly impressionable young man
مرد جوانی که بسیار تاءثیرپذیر است

2. the human nature is impressionable
خوپذیر است نفس انسانی

3. He is in a highly impressionable state.
[ترجمه گوگل]او در وضعیت بسیار تاثیرگذاری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]او در وضعیت بسیار حساس قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The law is intended to protect young and impressionable viewers.
[ترجمه گوگل]این قانون برای محافظت از بینندگان جوان و تأثیرپذیر در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این قانون در نظر دارد تا از بینندگان جوان و تاثیرپذیر حفاظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's at that impressionable age when he's very easily led by other children.
[ترجمه گوگل]او در آن سن تاثیرگذاری قرار دارد که به راحتی توسط بچه های دیگر هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]او در آن عصر تاثیر پذیر زمانی است که به راحتی توسط بچه های دیگر رهبری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The child is at an impressionable age.
[ترجمه گوگل]کودک در سن تاثیرگذاری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]کودک در سن تاثیر پذیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whether these rumours reached his impressionable ears as a child must also be doubted.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا این شایعات به گوش تأثیرپذیر او در کودکی رسیده است یا خیر، باید شک کرد
[ترجمه ترگمان]این که آیا این شایعات به گوش اثر پذیر او رسیده است یا نه، به عنوان یک کودک نیز باید مورد تردید قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Iain, like any impressionable adolescent, was always going to find the bad sister more exciting.
[ترجمه گوگل]ایین، مانند هر نوجوان تأثیرپذیر، همیشه خواهر بد را هیجان‌انگیزتر می‌دانست
[ترجمه ترگمان]ایان، مانند هر بزرگ سال تاثیر پذیر، همیشه می خواست خواهر بد را هیجان انگیزتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfortunately, the show's message to millions of impressionable teens is that it's OK to take drugs.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، پیام نمایش به میلیون‌ها نوجوان تأثیرپذیر این است که مصرف مواد خوب است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، پیام این برنامه به میلیون ها نوجوان تاثیر پذیر این است که مصرف مواد مخدر خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You-you impressionable teenager with a crush on the football captain and anxiety about your own masculinity-you just might be a born homosexual.
[ترجمه گوگل]شما - شما نوجوان تأثیرپذیری که کاپیتان فوتبال را دوست دارید و نگران مردانگی خود هستید - ممکن است یک همجنس زاده متولد شده باشید
[ترجمه ترگمان]تو یه نوجوان احساساتی با عشقی که نسبت به مردانگی خودت داری و نگرانی نسبت به مردانگی خودت داری - فقط ممکنه یه همجنس باز متولد شده باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Berenice had been an impressionable child.
[ترجمه گوگل]برنیس کودکی تأثیرپذیر بود
[ترجمه ترگمان]Berenice کودک بسیار حساسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You are impressionable like the Emperor.
[ترجمه گوگل]شما مانند امپراطور تأثیرپذیر هستید
[ترجمه ترگمان]شما مانند امپراطور تحت تاثیر قرار گرفته اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those rituals begin to desensitize the very impressionable and afraid youth to what it's like to be in the Lord's Resistance Army.
[ترجمه گوگل]این آیین‌ها شروع به بی‌حساسیت کردن جوانان بسیار تأثیرپذیر و ترسناک نسبت به اینکه در ارتش مقاومت خداوند چگونه است، می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این مراسم به تدریج تاثیر بسیار تاثیر پذیر و هراس انگیزی را نسبت به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند وجود دارد، آغاز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The impressionable peasant leads a larger, fuller, more dramatic life than the pachydermatous king.
[ترجمه گوگل]دهقان تأثیرپذیر زندگی بزرگتر، کاملتر و دراماتیک تری نسبت به پادشاه پاکیدرماتوز دارد
[ترجمه ترگمان]این روستایی تاثیر پذیر، زندگی پر fuller و fuller از پادشاه pachydermatous را رهبری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحت نفوذ قرار گیرنده (صفت)
impressionable

اثر پذیر (صفت)
impressionable

تاثر پذیر (صفت)
passive, impressionable

انگلیسی به انگلیسی

• easily influenced, moldable, susceptible; may be marked by pressure
someone who is impressionable is easy to influence.

پیشنهاد کاربران

به راحتی تحت تاثیر قرار گرفتن ( به خصوص افرادی که سنشون پایینه و خام و بی تجربه هستن ) .
تاثیر پذیر/تحت نفوذ قرار گرفتن.
He's at that impressionable age when he's very easily led by other children
impressionable ( adj ) ( ɪmˈprɛʃənəbl ) =easily influenced or affected by sth sb, e. g. children at an impressionable age
impressionable
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : impress
اسم ( noun ) : impression
صفت ( adjective ) : impressive / impressed / impressionable
قید ( adverb ) : impressively
جوگیر، کسی که به سرعت تحت تاثیر قرار می گیرد
تاثیر پذیر
adjective
[more impressionable; most impressionable] :
easy to influence
◀️The teacher was accused of forcing his political beliefs on impressionable teenagers
◀️The book had a profound effect on his impressionable young mind
He's at that impressionable age when he's very easily led by other children
. . . به راحتی توسط دیگر بچه ها سوق داده میشد ( تحت تاثیر
اونا قرار میگرفت )
کسی که به راحتی تحت تاثیر قرار میگیره ( خصوصا احساسی )
میشه به گونه ای ساده لوح و احساسی هم معنا کرد
Impressionable children are in danger to lose their correct way more
زودباور و احساسی

بپرس