1. "Breach of the peace" is a notoriously imprecise notion.
[ترجمه گوگل]"نقض صلح" یک مفهوم کاملاً نادرست است
[ترجمه ترگمان]\"نقض صلح\" یک مفهوم بسیار دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was rather imprecise about the cost of the trip.
[ترجمه گوگل]او در مورد هزینه سفر نسبتاً مبهم بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد هزینه سفر دقیق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The figures are imprecise because they're based on a prediction of next year's sales.
[ترجمه گوگل]ارقام نادقیق هستند زیرا بر اساس پیش بینی فروش سال آینده است
[ترجمه ترگمان]این ارقام غیردقیق هستند، زیرا آن ها براساس پیش بینی فروش سال آینده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The charges were vague and imprecise.
5. Alcohol affects the brain, making speech slurred and imprecise.
[ترجمه گوگل]الکل بر مغز تأثیر می گذارد و گفتار را مبهم و نادقیق می کند
[ترجمه ترگمان]الکل بر مغز تاثیر می گذارد و بیان گنگ و غیر دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The witness's descriptions were too imprecise to be of any real value.
[ترجمه گوگل]توصیفات شاهد آنقدر مبهم بود که ارزش واقعی نداشت
[ترجمه ترگمان]توضیحات شاهدان غیر دقیق بود تا ارزش واقعی بودن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The imprecise nature of the emotions expressed requires the opposition of formal restraint to produce the dynamism necessary to the convincing poem.
[ترجمه گوگل]ماهیت نادقیق عواطف بیان شده مستلزم مخالفت با محدودیت رسمی برای ایجاد پویایی لازم برای شعر قانع کننده است
[ترجمه ترگمان]ماهیت غیر دقیق احساسات بیان شده، نیاز به مخالفت رسمی برای ایجاد پویایی لازم برای شعر متقاعد کننده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. One of the most powerful, though imprecise, ways in which music communicates is by its setting and sustaining a mood.
[ترجمه گوگل]یکی از قویترین و البته نادقیقترین راههای ارتباط موسیقی، تنظیم و حفظ روحیه آن است
[ترجمه ترگمان]یکی از قدرتمندترین آن ها، هر چند غیردقیق است، روش هایی که در آن موسیقی ارتباط برقرار می کند، محیط خود را حفظ می کند و حالت خود را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The microscopic quantum world is imprecise; it is the domain of Heisenberg uncertainty.
[ترجمه گوگل]دنیای کوانتومی میکروسکوپی نادقیق است این حوزه عدم قطعیت هایزنبرگ است
[ترجمه ترگمان]دنیای کوانتومی میکروسکوپی دقیق است؛ این دامنه عدم قطعیت (هایزنبرگ)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The rhythms are very useful, even though quite imprecise.
[ترجمه گوگل]ریتم ها بسیار مفید هستند، حتی اگر کاملاً نادقیق باشند
[ترجمه ترگمان]ریتم های بسیار مفید هستند، حتی اگر دقیقا غیر دقیق باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The imprecise messages also suggested the bombs were planted by the same cell which targeted north London last week.
[ترجمه گوگل]پیامهای غیردقیق همچنین نشان میدهد که بمبها توسط همان سلولی که هفته گذشته شمال لندن را هدف قرار داده بود، کار گذاشته شده بود
[ترجمه ترگمان]پیغام های دقیق همچنین پیشنهاد کردند که بمب ها توسط همان سلولی که هفته گذشته در شمال لندن قرار داشت کار گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But the science of carbon sinks is terrifyingly imprecise, scientists warn.
[ترجمه گوگل]اما دانشمندان هشدار می دهند که علم سینک های کربن به طرز وحشتناکی نادقیق است
[ترجمه ترگمان]دانشمندان هشدار می دهند که اما علم جذب دی اکسید کربن به شکل وحشتناکی غیردقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His use of language is vague and imprecise.
[ترجمه گوگل]استفاده او از زبان مبهم و مبهم است
[ترجمه ترگمان]استفاده او از زبان مبهم و مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Rough set is a mathematical approach to study imprecise, uncertain or incomplete information or knowledge.
[ترجمه گوگل]مجموعه خشن یک رویکرد ریاضی برای مطالعه اطلاعات یا دانش نادقیق، نامطمئن یا ناقص است
[ترجمه ترگمان]مجموعه خشنی یک رویکرد ریاضی برای مطالعه دقیق، نامشخص، یا ناقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Speed matching imprecise makes card printing and membership card making quality declines, may cause material damage.
[ترجمه گوگل]عدم تطابق سرعت باعث کاهش کیفیت چاپ کارت و کارت عضویت می شود و ممکن است باعث آسیب مادی شود
[ترجمه ترگمان]تطابق سرعت غیر دقیق، چاپ کارت و کارت عضویت باعث کاهش کیفیت می شود، ممکن است باعث آسیب مادی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید