impoverish

/ˌɪmˈpɑːvrɪʃ//ɪmˈpɒvərɪʃ/

معنی: بی خاصیت کردن، بی قوت کردن، فقیر کردن، بی نیرو کردن، فرسوده کردن زمین
معانی دیگر: مستمند کردن، (اقتصاد یا بنیه ی مالی را) ضعیف کردن، (نیرو یا منابع طبیعی را) تحلیل بردن، ناتوان کردن، بینوا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: impoverishes, impoverishing, impoverished
مشتقات: impoverished (adj.), impoverishment (n.)
(1) تعریف: to make poor; cause to live in poverty.
متضاد: enrich
مشابه: beggar, bust

- The drought impoverished the agricultural population.
[ترجمه گوگل] خشکسالی جمعیت کشاورزی را فقیر کرد
[ترجمه ترگمان] خشکسالی جمعیت کشاورزی را فقیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their father's loss of work impoverished the family.
[ترجمه گوگل] از دست دادن کار پدرشان خانواده را فقیر کرد
[ترجمه ترگمان] از دست دادن کار پدرشان خانواده را فقیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to exhaust the natural richness or strength of.
متضاد: enrich
مشابه: exhaust

- Repeated planting of the same crop impoverished the soil.
[ترجمه گوگل] کاشت مکرر همان محصول، خاک را فقیر کرد
[ترجمه ترگمان] کاشت مکرر یک محصول، خاک را فقیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Reducing the income will further impoverish these families and could tempt an offender into further crime.
[ترجمه گوگل]کاهش درآمد این خانواده ها را فقیرتر می کند و می تواند یک مجرم را به جنایت بیشتر وسوسه کند
[ترجمه ترگمان]کاهش درآمد موجب کاهش بیشتر این خانواده ها خواهد شد و می تواند مجرم را به ارتکاب جرم بیشتر تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These changes are likely to impoverish single-parent families even further.
[ترجمه گوگل]این تغییرات احتمالاً خانواده های تک والدی را بیش از پیش فقیر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این تغییرات به احتمال زیاد برای خانواده های تک سرپرست وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fast-growing trees remove nutrients and impoverish the soil.
[ترجمه گوگل]درختان سریع الرشد مواد مغذی را حذف کرده و خاک را فقیر می کنند
[ترجمه ترگمان]درختانی که به سرعت در حال رشد هستند مواد غذایی را از بین می برند و خاک را تمیز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objectives of this kind threaten to impoverish the nation and will cause the electorate to call a halt.
[ترجمه گوگل]اهدافی از این دست ملت را تهدید می کند و باعث توقف رای دهندگان می شود
[ترجمه ترگمان]اهداف این نوع تهدید ملت را تهدید می کند و باعث می شود که رای دهندگان توقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many patients worry that paying for treatments will impoverish them.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران نگران هستند که پرداخت هزینه های درمان آنها را فقیر کند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران نگران هستند که هزینه درمان آن ها را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Impoverish the soil overuse . See Synonyms at deplete.
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد از خاک را فقیر کنید مترادف ها را در deplete ببینید
[ترجمه ترگمان]استفاده از خاک را بیش از حد تحمل میکنه به \"synonyms\" توی \"deplete\" نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many gamblers impoverish themselves here, and it is no coincidence that numerous pawn brokers have set up shop in the streets around the Hotel Lisboa.
[ترجمه گوگل]بسیاری از قماربازان در اینجا خود را فقیر می کنند، و تصادفی نیست که دلالان پیاده متعددی در خیابان های اطراف هتل لیسبون مغازه ایجاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قماربازان این جا impoverish، و این تصادفی نیست که دلالان numerous متعدد در خیابان های اطراف هتل Lisboa خرید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Impoverish the soil by overuse.
[ترجمه گوگل]با استفاده بیش از حد خاک را ضعیف کنید
[ترجمه ترگمان] خاک رو با استفاده بیش از حد استفاده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We need to reduce the burden of taxes that impoverish the economy.
[ترجمه گوگل]ما باید بار مالیات هایی را که اقتصاد را ضعیف می کند کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید بار مالیاتی که اقتصاد را تضعیف می کند را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But a broken health care system and inadequate state insurance mean getting treated for serious diseases can impoverish many families.
[ترجمه گوگل]اما یک سیستم مراقبت بهداشتی خراب و بیمه دولتی ناکافی به معنای درمان بیماری های جدی است که می تواند بسیاری از خانواده ها را فقیر کند
[ترجمه ترگمان]اما یک سیستم مراقبت بهداشتی شکسته و بیمه ناکافی دولت برای درمان بیماری های جدی می تواند بسیاری از خانواده ها را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Americastill has enough credibility to charter a more profitable path that would impoverish its creditors slowly.
[ترجمه گوگل]Americastill اعتبار کافی برای تعیین مسیر سودآورتری دارد که به آرامی طلبکاران خود را فقیر می کند
[ترجمه ترگمان]Americastill به اندازه کافی اعتبار دارد که مسیری سودآور را منشور کند که طلبکاران خود را به کندی از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. America still has enough credibility to a more profitable path that would impoverish its creditors slowly.
[ترجمه گوگل]آمریکا هنوز از اعتبار کافی برای رسیدن به مسیر سودآورتر برخوردار است که به آرامی طلبکارانش را فقیر می کند
[ترجمه ترگمان]آمریکا هنوز اعتبار کافی برای مسیری سودآور دارد که طلبکاران خود را به کندی افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps the brutalised country he has done so much to impoverish might even benefit too.
[ترجمه گوگل]شاید کشور وحشی‌شده‌ای که او برای فقیر کردن بسیار انجام داده است، حتی ممکن است به نفع آن باشد
[ترجمه ترگمان]شاید آن کشور brutalised که تا به حال انجام داده، ممکن است حتی سود هم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In adult life, many of these scripts are maladaptive and only serve to impoverish our experience and damage us and those we love.
[ترجمه گوگل]در زندگی بزرگسالی، بسیاری از این فیلم‌نامه‌ها ناسازگار هستند و فقط تجربه ما را ضعیف می‌کنند و به ما و کسانی که دوستشان داریم آسیب می‌رسانند
[ترجمه ترگمان]در زندگی بزرگسالی، بسیاری از این نوشته ها از صفات شخصیتی ناسازگارانه استفاده می کنند و تنها برای محدود کردن تجربه ما و آسیب رساندن به ما و آن هایی که دوستشان داریم، عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی خاصیت کردن (فعل)
deactivate, impoverish

بی قوت کردن (فعل)
emaciate, impoverish

فقیر کردن (فعل)
impoverish, pauperize

بی نیرو کردن (فعل)
impoverish

فرسوده کردن زمین (فعل)
impoverish

انگلیسی به انگلیسی

• make poor, pauperize; take away the richness of, exhaust the strength of
to impoverish someone or something means to make them poor.

پیشنهاد کاربران

فقیر کردن، بی خاصیت کردن، ورشکست کردن
از ریشه poverty : فقر
به معنی فقیر کردن فرد یا ناحیه ای
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : impoverish
✅️ اسم ( noun ) : impoverishment
✅️ صفت ( adjective ) : impoverished
✅️ قید ( adverb ) : _
تحلیل قوا

بپرس