impotently


ازروی ناتوانی، عاجزانه، بطور عنین

جمله های نمونه

1. It irritated him to have to sit impotently in silence.
[ترجمه گوگل]او را عصبانی می کرد که مجبور بود بی اختیار در سکوت بنشیند
[ترجمه ترگمان]از این که مجبور بود در سکوت به زانو درآید، ناراحت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Impotently, she held both her arms wide in a gesture of motherly love, as though this would comfort him.
[ترجمه گوگل]با ناتوانی، هر دو دستش را به نشانه عشق مادرانه باز نگه داشت، گویی که این باعث آرامش او می شود
[ترجمه ترگمان]به بیت هر دو دستش را به صورت یک عشق مادرانه فشرد، انگار که این کار او را تسکین می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It galled him to have to sit impotently in silence; worse still, that it had been witnessed.
[ترجمه گوگل]او را دلسرد می کرد که مجبور شود ناتوان در سکوت بنشیند بدتر از آن این است که شاهد آن بوده است
[ترجمه ترگمان]این بود که مجبور بود در سکوت به زانو درآید، بدتر از آن، که دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Old Parlay groaned, moved one arm impotently, and opened his eyes.
[ترجمه گوگل]پارلی پیر ناله کرد، یک دستش را با ناتوانی حرکت داد و چشمانش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز پیر نالید، یک بازو با ناتوانی حرکت کرد و چشمانش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The other is so impotently placed away from the main action of the game that don't count on it or it'll break your heart.
[ترجمه گوگل]دیگری آنقدر ناتوان از اکشن اصلی بازی دور شده است که روی آن حساب نکنید وگرنه قلب شما را خواهد شکست
[ترجمه ترگمان]دیگری در کمال ناتوانی از حرکت اصلی بازی که روی آن حساب نمی شود و قلب شما را می شکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intellectual property policy shows more and more impotently strategic role to accelerating technology innovation and improving economic compete.
[ترجمه گوگل]سیاست مالکیت فکری نقش استراتژیک‌تر و ناتوان‌تری در تسریع نوآوری فناوری و بهبود رقابت اقتصادی نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]سیاست دارایی معنوی نقش استراتژیک و more بیشتری را در جهت شتاب بخشیدن به نوآوری تکنولوژی و بهبود رقابت اقتصادی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As their striding Emperor quivered with the unleashing of its weaponry, Biff sat impotently for only a few moments.
[ترجمه گوگل]در حالی که امپراتور گام به گام آنها با شلیک سلاح های خود می لرزید، بیف تنها برای چند لحظه ناتوان نشست
[ترجمه ترگمان]همچنانکه امپراطور با گام های لرزان اسلحه خود می لرزید، چند لحظه در کمال ناتوانی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His drive went low up the right side of the fairway and faded impotently into the heather.
[ترجمه گوگل]درایو او از سمت راست جاده پایین رفت و به طرز ناتوانی در هدر محو شد
[ترجمه ترگمان]drive از سمت راست fairway پایین آمد و با ضعف faded در میان خلنگ زار ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He plays for United, so, accordingly, I hope that he scores infinity goals, but a far hornier fantasy is of him sat impotently at the side, watching his team-mates net infinity plus one.
[ترجمه گوگل]او برای یونایتد بازی می‌کند، بنابراین، من امیدوارم که بی‌نهایت گل بزند، اما فانتزی بسیار خفن‌تر این است که او با ناتوانی در کنار هم نشسته و به تماشای هم‌تیمی‌هایش می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]او برای سازمان یونایتد بازی می کند، بنابراین امیدوارم که او اهداف بی نهایت داشته باشد، اما یک خیال واهی از او در کمال ضعف در کنار او قرار گرفته بود، و به علاوه یک نفر دیگر را تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anyhow, pass detailed illness knowledge, detect strictly, fang Nengming is diagnosed impotently truly.
[ترجمه گوگل]به هر حال، دانش دقیق بیماری را پاس کنید، به شدت تشخیص دهید، نیش ننگمینگ واقعاً ناتوان تشخیص داده می شود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، از دانش دقیق بیماری، تشخیص دقیق، دندان نیش در کمال ضعف تشخیص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She ran to the door and shook the handle impotently.
[ترجمه گوگل]به سمت در دوید و دستگیره را با ناتوانی تکان داد
[ترجمه ترگمان]به طرف در دوید و با ضعف دسته را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• helplessly, powerlessly, weakly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impotence
✅️ صفت ( adjective ) : impotent
✅️ قید ( adverb ) : impotently

بپرس