impotent

/ˈɪmpətənt//ˈɪmpətənt/

معنی: اکار، ناتوان، دارای ضعف قوهباء
معانی دیگر: عاجز، بی اثر، بی فایده، بی نتیجه، عنین، ناتوان جنسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impotently (adv.)
(1) تعریف: lacking strength, effectiveness, or capability.
متضاد: effective, potent, powerful, puissant
مشابه: feeble, ineffective, powerless, sterile, weak

- He was popular and had charisma, but he proved to be an impotent leader.
[ترجمه گوگل] او محبوب بود و کاریزما داشت، اما ثابت کرد که یک رهبر ناتوان است
[ترجمه ترگمان] او محبوب بود و گیرایی داشت، اما ثابت کرد که یک رهبر ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city was impotent to avert the disaster.
[ترجمه گوگل] شهر برای جلوگیری از فاجعه ناتوان بود
[ترجمه ترگمان] این شهر قادر به جلوگیری از این فاجعه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a male, unable to have an erection of the penis.
متضاد: potent

- It was not his age, but the side effect of a drug that caused him to be impotent.
[ترجمه گوگل] سن او نبود، بلکه اثر جانبی یک دارو بود که باعث ناتوانی او شد
[ترجمه ترگمان] این سن او نبود، بلکه اثر جانبی دارویی بود که او را ناتوان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a male, sterile.

- As the husband was impotent, the couple were unable to have children.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که شوهر ناتوان بود، این زوج قادر به بچه دار شدن نبودند
[ترجمه ترگمان] هنگامی که شوهر ناتوان بود، این زوج نتوانستند فرزند داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. impotent protest
اعتراض بی اثر

2. impotent rage
خشم بی فایده

3. without the people's support, my government will be impotent
بدون حمایت مردم،دولت اینجانب ناتوان خواهد بود.

4. Companies are rendered impotent by all the rules and regulations.
[ترجمه گوگل]شرکت ها بر اساس تمام قوانین و مقررات ناتوان می شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها از لحاظ قوانین و مقررات ناتوان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Without the chairman's support, the committee is impotent.
[ترجمه گوگل]بدون حمایت رئیس، کمیته ناتوان است
[ترجمه ترگمان]بدون حمایت رئیس کمیته، این کمیته ناتوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were virtually impotent against the power of the large companies.
[ترجمه گوگل]آنها عملاً در برابر قدرت شرکت های بزرگ ناتوان بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها عملا در برابر قدرت شرکت های بزرگ ناتوان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You feel so impotent when your child is ill and you cannot help them.
[ترجمه گوگل]وقتی فرزندتان بیمار است، احساس ناتوانی می کنید و نمی توانید به او کمک کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه ات مریض است و تو هم نمی توانی به آن ها کمک کنی، احساس ضعف می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We felt quite impotent to resist the will of the dictator.
[ترجمه گوگل]ما برای مقاومت در برابر اراده دیکتاتور کاملاً ناتوان بودیم
[ترجمه ترگمان]ما کاملا از مقاومت در برابر اراده دیکتاتور ناتوان بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mass is politically apathetic and impotent, and policy is imposed upon this large proportion of the population.
[ترجمه گوگل]توده‌ها از نظر سیاسی بی‌تفاوت و ناتوان هستند و سیاست بر این بخش بزرگ از جمعیت تحمیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این جرم از نظر سیاسی سست و سست است و سیاست بر این بخش بزرگ مردم تحمیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have become impotent - a fact which naturally causes a great deal of anxiety to them and to their wives.
[ترجمه گوگل]آنها ناتوان شده اند - واقعیتی که طبیعتاً برای آنها و همسرانشان اضطراب زیادی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها ناتوان شده اند - واقعیتی که به طور طبیعی باعث ایجاد تنش زیادی برای آن ها و همسرانشان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Clearly, not all legislatures are impotent or dying institutions.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که همه مجالس قانونگذار نهادهای ناتوان یا در حال مرگ نیستند
[ترجمه ترگمان]واضح است که همه مجالس قانون گذاران ناتوان و یا در حال مرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At one time such excluded or impotent minorities tended to be religious.
[ترجمه گوگل]زمانی چنین اقلیت های محروم یا ناتوان تمایل به مذهبی بودن داشتند
[ترجمه ترگمان]در یک زمان این عده از اقلیت های محروم یا ناتوان تمایل به مذهبی بودن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Morality is often rendered impotent by human selfishness, avarice and wickedness. And few people take morality seriously, or are committed to what is morally right, when personal interests are at stake. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]اخلاق اغلب با خودخواهی، بخل و شرارت انسان ناتوان می شود و افراد کمی اخلاق را جدی می گیرند یا به آنچه از نظر اخلاقی درست است متعهد هستند، وقتی منافع شخصی در خطر است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]اخلاق معمولا از خودخواهی انسانی، حرص و wickedness ناتوان می شود و افراد کمی اخلاقیات را جدی می گیرند و یا نسبت به آنچه که از نظر اخلاقی درست است، زمانی که علایق شخصی در خطر هستند، متعهد می شوند دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They say it expresses women's impotent desire.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که این بیانگر میل ناتوان زنان است
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که این کار اشتیاق impotent زنان را ابراز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اکار (اسم)
impotent

ناتوان (صفت)
weak, feeble, asthenic, unable, incapable, impotent, invalid, sickly, infirm

دارای ضعف قوهباء (صفت)
impotent

انگلیسی به انگلیسی

• powerless, weak, helpless; unable to sustain an erection, unable to perform sexually (of a male)
you say that someone is impotent when they have no power over people or events; a formal use.
if a man is impotent, he is unable to have sex.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lacking power or ability 🚫💪
🔍 مترادف: Powerless
✅ مثال: The government was impotent in the face of the natural disaster
مثال؛
I feel impotent to change the system.
In a discussion about politics, someone might criticize a leader, saying, “Their policies are impotent and do nothing to address the issues. ”
ناتوان
عاجز
عاجزانه
پرتمنا ( به ویژه وقتی برای نگاه های دیگران بکار برود )
زهوار در رفته، کرک و پر ریخته، قمصور شده.
Impotence, also known as erectile dysfunction ( ED ) , is a condition where a man has difficulty achieving or maintaining an erection sufficient for sexual intercourse.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impotence
✅️ صفت ( adjective ) : impotent
✅️ قید ( adverb ) : impotently
اخته، خواجه
مردی که مشکل نعوظ دارد
عقیم - خواجه

بپرس