صفت ( adjective )
مشتقات: impotently (adv.)
مشتقات: impotently (adv.)
• (1) تعریف: lacking strength, effectiveness, or capability.
• متضاد: effective, potent, powerful, puissant
• مشابه: feeble, ineffective, powerless, sterile, weak
• متضاد: effective, potent, powerful, puissant
• مشابه: feeble, ineffective, powerless, sterile, weak
- He was popular and had charisma, but he proved to be an impotent leader.
[ترجمه گوگل] او محبوب بود و کاریزما داشت، اما ثابت کرد که یک رهبر ناتوان است
[ترجمه ترگمان] او محبوب بود و گیرایی داشت، اما ثابت کرد که یک رهبر ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او محبوب بود و گیرایی داشت، اما ثابت کرد که یک رهبر ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city was impotent to avert the disaster.
[ترجمه گوگل] شهر برای جلوگیری از فاجعه ناتوان بود
[ترجمه ترگمان] این شهر قادر به جلوگیری از این فاجعه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شهر قادر به جلوگیری از این فاجعه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a male, unable to have an erection of the penis.
• متضاد: potent
• متضاد: potent
- It was not his age, but the side effect of a drug that caused him to be impotent.
[ترجمه گوگل] سن او نبود، بلکه اثر جانبی یک دارو بود که باعث ناتوانی او شد
[ترجمه ترگمان] این سن او نبود، بلکه اثر جانبی دارویی بود که او را ناتوان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سن او نبود، بلکه اثر جانبی دارویی بود که او را ناتوان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of a male, sterile.
- As the husband was impotent, the couple were unable to have children.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که شوهر ناتوان بود، این زوج قادر به بچه دار شدن نبودند
[ترجمه ترگمان] هنگامی که شوهر ناتوان بود، این زوج نتوانستند فرزند داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که شوهر ناتوان بود، این زوج نتوانستند فرزند داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید