impostor

/ˌɪmˈpɒstər//ɪmˈpɒstə/

معنی: طرار، فریب دهنده، مکار، فریبکار، وانمود کننده، دغل باز
معانی دیگر: imposter دغل باز، غاصب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who defrauds or deceives by pretending to be another person.
مشابه: humbug, sham

- The man who claimed to be heir to the throne was an impostor.
[ترجمه گوگل] مردی که ادعا می کرد وارث تاج و تخت است، یک شیاد بود
[ترجمه ترگمان] مردی که ادعا می کرد وارث تاج و تخت است، یک غاصب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This is not Doctor Malcolm, he is an impostor.
[ترجمه گوگل]این دکتر مالکوم نیست، او یک شیاد است
[ترجمه ترگمان] این دکتر \"مالکوم\" نیست اون یه شیاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The nurse was soon discovered to be an impostor.
[ترجمه گوگل]به زودی متوجه شد که پرستار یک شیاد است
[ترجمه ترگمان]پرستار زود فهمید که او یک شیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No impostor could deceive him;someone had put him up to all their tricks.
[ترجمه گوگل]هیچ فریبکاری نمی‌توانست او را فریب دهد، کسی او را به تمام حیله‌هایشان واداشته بود
[ترجمه ترگمان]کسی نمی توانست او را فریب دهد؛ کسی او را فریب داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was an impostor -- dark, frightening and mysterious.
[ترجمه آرشام] او یک قاتل است _ ترسناک
|
[ترجمه گوگل]او یک شیاد بود -- تاریک، ترسناک و مرموز
[ترجمه ترگمان]او یک شیاد بود - تیره، ترسناک و مرموز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At heart I felt like a fraud, an impostor.
[ترجمه گوگل]در قلبم احساس می کردم یک کلاهبردار، یک شیاد
[ترجمه ترگمان]در دل احساس یک کلاه برداری و یک شیاد را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He knew I was no impostor, from the screening at the Valve.
[ترجمه گوگل]او از نمایش در دریچه می‌دانست که من شیاد نیستم
[ترجمه ترگمان]او می دانست که من یک شیاد نیستم، از screening که در استودیو دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he felt like an idiot, a golf impostor.
[ترجمه گوگل]اما او مانند یک احمق، یک شیاد گلف احساس می کرد
[ترجمه ترگمان]اما احساس حماقت می کرد، یک شعبده باز بازی گلف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The President had a telephone conversation with an impostor claiming to be Iran's president.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور با یک شیاد که مدعی رئیس‌جمهوری ایران است، تلفنی گفتگو کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یک مکالمه تلفنی با یک شیاد ادعا کرد که ادعا می کند رئیس جمهور ایران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'John Silver,'he said,'you're a prodigious villain and impostor - a monstrous impostor, sir.
[ترجمه گوگل]او گفت: «جان سیلور»، «شما یک شرور و شیاد شگفت‌انگیز هستید، یک شیاد هیولا، قربان
[ترجمه ترگمان]جان سیلور گفت: جان سیلور، شما یک شیاد بزرگ و شیاد هستید، آقا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The impostor has been shown up.
[ترجمه گوگل]شیاد نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]غاصب اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We knew he was an impostor because he spoke with a foreign accent.
[ترجمه گوگل]می دانستیم که او یک شیاد است زیرا با لهجه خارجی صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]ما می دانستیم که او یک شیاد بوده چون با لهجه خارجی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The impostor traveled on a false passport.
[ترجمه گوگل]شیاد با گذرنامه جعلی سفر کرد
[ترجمه ترگمان]impostor به یک گذرنامه جعلی سفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Duke: Don't try to curry favor with me, impostor.
[ترجمه گوگل]دوک: سعی نکن به من لطف کنی، فریبکار
[ترجمه ترگمان]دوک: سعی نکن با من یه لطفی به من بکنی، impostor
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I feel like a lousy impostor.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم یک فریبکار بدجنس هستم
[ترجمه ترگمان] احساس می کنم یه شیاد نکبت - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرار (اسم)
cheat, blackleg, impostor, imposter, swindler

فریب دهنده (اسم)
cheat, fake, impostor, deceiver, cheater, gagger

مکار (اسم)
cheat, impostor

فریبکار (اسم)
impostor, deceiver, cheater, con artist, thimblerigger

وانمود کننده (اسم)
impostor, imposter, simular

دغل باز (اسم)
kite, impostor, imposter, idol

انگلیسی به انگلیسی

• one who pretends to be something he is not in order to deceive others, impersonator, pretender (also imposter)
an impostor is someone who pretends to be someone else in order to get what they want.

پیشنهاد کاربران

شیاد
مثال:
The impostor posed as the president of the company.
این شیاد {خودش را} به عنوان رئیس شرکت وانمود کرد.
خائن، متقلب، دروغگو، نیرنگ باز، مرموز
or imposter
means alazon in Latin
ریاکار
متقلب
مزوِّر
قاتل.
Katil.
القاتل
حیله گر. متقلب. شارلاتان

بپرس