1. I don't want to impose on you.
2. What I would impose on a stepson for is some Internet lessons.
[ترجمه گوگل]چیزی که من برای پسرخوانده ای تحمیل می کنم چند درس اینترنتی است
[ترجمه ترگمان]چیزی که من بر a تحمیل می کنم چند درس اینترنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Now he was happy enough to let Rickards impose on his solitude to use him as a sounding board.
[ترجمه گوگل]حالا او به اندازه کافی خوشحال بود که به ریکاردز اجازه می داد تا به تنهایی خود از او به عنوان یک تابلوی صدا استفاده کند
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر به اندازه کافی خوشحال بود که بگذارد Rickards تنهایی خود را بر آن تحمیل کند تا از او به عنوان تخته اعلانات استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The structure we impose on preferences in turn induces a relatively simple form of demand functions faced by individual firms.
[ترجمه گوگل]ساختاری که ما بر ترجیحات تحمیل می کنیم به نوبه خود شکل نسبتاً ساده ای از توابع تقاضا را ایجاد می کند که شرکت های منفرد با آن مواجه هستند
[ترجمه ترگمان]ساختاری که ما بر روی اولویت ها اعمال می کنیم به شکل نسبتا ساده ای از توابع تقاضا مواجه شده توسط بنگاه های مجزا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The point of a general damnatio was to impose on the heir a general obligation to pay the legacies left.
[ترجمه گوگل]هدف کلی damnatio تحمیل تعهد کلی به ورثه برای پرداخت ارث باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]هدف کلی damnatio این بود که یک تعهد کلی را بر ولیعهد تحمیل کند تا the را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But this is something we impose on the accumulation of our sense impressions.
[ترجمه گوگل]اما این چیزی است که ما بر انباشت تأثیرات حسی خود تحمیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]اما این چیزی است که ما بر جمع آوری اثرات حسی خود تحمیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That is an unfair responsibility to impose on institutions that will not want to retain holdings in all 10 authorities.
[ترجمه گوگل]این یک مسئولیت ناعادلانه است که به نهادهایی تحمیل شود که نمی خواهند سهام خود را در هر 10 مقام حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]این مسئولیت ناعادلانه ای است که بر نهادهایی که نمی خواهند دارایی خود را در تمامی ۱۰ کشور حفظ کنند، تحمیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You shouldn't impose on his good nature.
[ترجمه گوگل]نباید ذات خوب او را تحمیل کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید به طبیعت خوبش تحمیل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I don't want to impose on you by staying too long.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم با طولانی ماندن به شما تحمیل کنم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم با ماندن زیاد به تو تحمیل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Thirdly, some clinics impose on patients unnecessary treatment or examination sheerly for profit.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، برخی از کلینیک ها صرفاً برای کسب سود، درمان یا معاینه غیر ضروری را به بیماران تحمیل می کنند
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، برخی از کلینیک ها به خاطر سود برای بیماران درمان و بررسی غیر ضروری را اعمال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The only limits in our life are those we impose on ourselves.
[ترجمه گوگل]تنها محدودیت های زندگی ما محدودیت هایی است که به خودمان تحمیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]تنها محدودیتی که در زندگی ما وجود دارد، آن هایی هستند که ما خودمان را تحمیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We could ask to stay the night, but I don't want to impose on them.
[ترجمه گوگل]میتوانیم بخواهیم شب بمانیم، اما نمیخواهم به آنها تحمیل کنم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم امشب را اینجا بمانیم، اما نمی خواهم آن ها را تحمیل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Externalities bring trouble because people and companies do not, generally, pay for the costs they inadvertently impose on others.
[ترجمه گوگل]عوامل خارجی دردسر ایجاد می کنند زیرا مردم و شرکت ها معمولاً هزینه هایی را که ناخواسته به دیگران تحمیل می کنند پرداخت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]Externalities مشکلات را به همراه می آورند زیرا مردم و شرکت ها به طور کلی هزینه هزینه هایی را که ناخواسته بر دیگران تحمیل می کنند را پرداخت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. When it comes to entrepreneurship there are no insurmountable barriers except those we impose on ourselves.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از کارآفرینی به میان میآید، هیچ موانع غیرقابل عبوری به جز موانعی که به خود تحمیل میکنیم، وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کارآفرینی می رسد، به جز آن هایی که خودمان را تحمیل می کنیم، موانعی بر سر راه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید