importunity

/ˌɪmpəˈtjuːnɪti//ˌɪmpəˈtjuːnɪti/

معنی: ابرام، اصرار
معانی دیگر: پافشاری، سماجت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: importunities
(1) تعریف: the quality or condition of being persistently demanding.

(2) تعریف: the making of urgent and persistent demands.

جمله های نمونه

1. Unable to withstand my importunity he would make out drafts for me to copy.
[ترجمه گوگل]او که نمی‌توانست در مقابل سختی‌های من مقاومت کند، پیش‌نویس‌هایی را برای من درست می‌کرد تا کپی کنم
[ترجمه ترگمان]در برابر اصرار من قادر به مقاومت در برابر اصرار من نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Plead the precious blood with unceasing importunity, and it shall be with you according to your desire.
[ترجمه گوگل]خون گرانبها را با اهمیّت بی وقفه طلب کنید و مطابق میل شما با شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اکنون با توجه به میل خود، خون گران بها را تحت فشار قرار می دهد، و با شما بر طبق خواسته شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tess, half frightened, gave way to his importunity; placed her hand upon the stone and swore.
[ترجمه گوگل]تس، نیمه هراسان، جای خود را به اهمیت خود داد دستش را روی سنگ گذاشت و قسم خورد
[ترجمه ترگمان]تس، که ترسیده بود، تسلیم اصرار او شد و دستش را روی سنگ گذاشت و ناسزایی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His importunity left me no alternative but to agree.
[ترجمه گوگل]جدیت او برای من چاره ای جز موافقت باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان]سماجت او هیچ راه دیگری برای من باقی نگذاشته بود جز این که با او موافقت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The importunity of kids is the common apology for QQ parents are afraid to own themselves forward to.
[ترجمه گوگل]مهم بودن بچه ها عذرخواهی رایج برای QQ والدین است که می ترسند خودشان را به آن اختصاص دهند
[ترجمه ترگمان]اصرار بچه ها اولین عذر و بهانه است که والدین QQ از خودشان می خواهند که خودشان را به جلو بیندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They got only blushes, ejaculations, tremors, and titters, in return for their importunity.
[ترجمه گوگل]آنها فقط سرخ شدن، انزال، رعشه، و تيتر، در ازاي اهميتشان
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط از خجالت سرخ می شدند، من من می کردند، tremors، and، و به خاطر اصرار و importunity، لبخند می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I say unto you, Though he will not rise and give him, because he is his friend, yet because of his importunity he will rise and give him as many as he needeth.
[ترجمه گوگل]من به شما می گویم، اگر چه او برنمی خیزد و به او نمی دهد، زیرا او دوست اوست، اما به دلیل اهمیّت خود برخیزد و هر چه نیاز داشته باشد به او خواهد داد
[ترجمه ترگمان]من به شما می گویم، اگر چه او بلند نخواهد شد و به او خواهد داد، چون او دوست اوست، با این حال، به خاطر اصرار او قیام خواهد کرد و او را به همان اندازه که دوست دارد به او خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابرام (اسم)
persistence, confirmation, request, importunity, persistency

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

انگلیسی به انگلیسی

• imploring, entreating, persistent pleading
importunity or an importunity is an example of importunate behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس