importation

/ˌɪmpɔːrˈteɪʃn̩//ˌɪmpɔːˈteɪʃn̩/

معنی: ورود، واردات
معانی دیگر: کالای وارد شده، (جمع) واردات، عمل وارد کردن (کالا و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or business of bringing in foreign goods.
مشابه: import

(2) تعریف: the process of drawing something from one area, country, sphere of activity, or the like, to be used in another.

- the importation of musical ideas by painters
[ترجمه گوگل] واردات ایده های موسیقی توسط نقاشان
[ترجمه ترگمان] وارد کردن ایده های موسیقی از سوی نقاشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the importation of foreign ideology
وارد کردن انگارگان برون مرزی

2. the importation of goods from india
وارد کردن کالا از هند

3. the car was an importation from italy
اتومبیل از ایتالیا وارد شده بود.

4. They are dependent upon importation from foreign countries for cotton and grain.
[ترجمه گوگل]آنها برای پنبه و غلات به واردات از کشورهای خارجی وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها وابسته به واردات از کشورهای خارجی برای پنبه و گندم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her dress is a recent importation from France.
[ترجمه گوگل]لباس او به تازگی از فرانسه وارد شده است
[ترجمه ترگمان]لباس او یک واردات جدید از فرانسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A law in April allowed the importation of foodstuffs into the northeastern provinces duty free which only encouraged fraud.
[ترجمه گوگل]قانونی در ماه آوریل اجازه واردات مواد غذایی به استان های شمال شرقی را بدون عوارض گمرکی داد که فقط تقلب را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]قانونی در ماه آوریل اجازه واردات مواد غذایی به استان های شمال شرقی را داد که فقط تقلب را تشویق می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the 9th century, the importation of ideas from Iran and India was enriched by original scholarship.
[ترجمه گوگل]در قرن نهم، واردات ایده ها از ایران و هند با دانش اصیل غنی شد
[ترجمه ترگمان]در قرن نهم، واردات ایده ها از ایران و هند با بورس تحصیلی اصلی غنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But miners say that the continuing importation of cheap foreign coal is helping to put their jobs on the scrap heap.
[ترجمه گوگل]اما معدنچیان می گویند که واردات مستمر زغال سنگ خارجی ارزان به آنها کمک می کند تا مشاغل آنها را در انبوه قراضه قرار دهند
[ترجمه ترگمان]اما معدنچیان می گویند که ادامه واردات زغال سنگ خارجی ارزان کمک می کند تا کار خود را بر روی scrap انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A 1930 U. S. law forbids importation of items made in prisons.
[ترجمه گوگل]قانون 1930 ایالات متحده واردات اقلام ساخته شده در زندان ها را ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۰ اس قانون واردات اقلامی که در زندان ها ایجاد شده اند را ممنوع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Background: A New Jersey law banned the importation of waste materials from outside the state.
[ترجمه گوگل]زمینه: قانون نیوجرسی واردات مواد زائد از خارج از ایالت را ممنوع کرد
[ترجمه ترگمان]پیشینه: قانون جدید نیوجرسی واردات مواد زائد از خارج از کشور را ممنوع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new law expressly forbids the importation of radioactive waste.
[ترجمه گوگل]قانون جدید به صراحت واردات زباله های رادیواکتیو را ممنوع کرده است
[ترجمه ترگمان]قانون جدید صراحتا واردات ضایعات رادیو اکتیو را ممنوع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twenty-one nations ban importation of wheat from countries where karnal bunt has been found.
[ترجمه گوگل]بیست و یک کشور واردات گندم را از کشورهایی که در آنها کارنال بونت یافت شده ممنوع کرده اند
[ترجمه ترگمان]بیست و یک کشور واردات گندم از کشورهایی را ممنوع کرده اند که در آن karnal bunt پیدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As legal importation became impossible and legitimate dealers abandoned the business, the price of ivory dropped by as much as ninety-six per cent.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که واردات قانونی غیرممکن شد و دلالان قانونی تجارت را کنار گذاشتند، قیمت عاج تا نود و شش درصد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]چون واردات قانونی غیر ممکن شد و دلالان قانونی تجارت را رها کردند، قیمت عاج به اندازه نود و شش درصد کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the same time, they committed themselves to the massive importation of weapons from the West.
[ترجمه گوگل]در عین حال، آنها خود را متعهد به واردات گسترده تسلیحات از غرب کردند
[ترجمه ترگمان]در عین حال، آن ها خود را متعهد به واردات گسترده سلاح از غرب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Another issue highlighted in the report was the alleged importation of toxic maize as part of a drought relief effort.
[ترجمه گوگل]موضوع دیگری که در این گزارش مورد توجه قرار گرفت، واردات ذرت سمی به عنوان بخشی از تلاش برای کاهش خشکسالی بود
[ترجمه ترگمان]موضوع دیگری که در این گزارش ذکر شد، واردات داروهای سمی به عنوان بخشی از تلاش امدادرسانی در خشکسالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورود (اسم)
entry, entrance, accession, arrival, importation, influx, ingress, entree, admittance, infare, ingression, inning, introgression, introit

واردات (اسم)
importation, import

انگلیسی به انگلیسی

• act of importing, act of bringing in; import, something which is brought in from another place

پیشنهاد کاربران

بپرس