importantly

/ɪmˈpeɪ.ʃənt.li//ɪmˈpeɪ.ʃənt.li/

بطور مهم، با اهمیت، با داشتن اهمیت، بطور بانفوذ

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: a word used to emphasize the importance of what is being said.

- He apologized and, more importantly, seemed to truly feel sorry.
[ترجمه mary] اوعذر خواهی کرد و از همه مهمتر حقیقتا متاسف به نظرمی رسید
|
[ترجمه گوگل] او عذرخواهی کرد و مهمتر از آن، به نظر می رسید واقعاً متاسف است
[ترجمه ترگمان] او معذرت خواهی کرد و از همه مهم تر، انگار واقعا احساس تاسف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most importantly, you must keep a record of everything you do.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، شما باید هر کاری را که انجام می دهید، ثبت کنید
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، شما باید هر کاری که می کنید، ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was hungry, and, more importantly, my children were hungry.
[ترجمه اهورا] گرسنه ام بود و مهمتر این بود که بچه هام گرسنه بودن
|
[ترجمه گوگل]من گرسنه بودم و مهمتر از آن بچه هایم گرسنه بودند
[ترجمه ترگمان]گرسنه بودم و مهم تر از همه بچه های من گرسنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He strode importantly into the room.
[ترجمه گوگل]با قدم مهمی وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به داخل اتاق رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This controversy was expected to figure importantly in their discussion.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت این مناقشه در بحث آنها نقش مهمی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که این بحث از همه مهم تر در بحث آن ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More importantly, can he be depended on?
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، آیا می توان به او وابسته بود؟
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، میتونه به این بستگی داشته باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. More importantly, can he be trusted?
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، آیا می توان به او اعتماد کرد؟
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، آیا او قابل اعتماد است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. More importantly, gays have proved themselves to be style leaders.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، همجنسگرایان ثابت کرده اند که رهبران سبکی هستند
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، همجنس بازان خودشان ثابت کرده اند که رهبران سبک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was sitting importantly behind a big desk.
[ترجمه گوگل]مهمتر پشت یک میز بزرگ نشسته بود
[ترجمه ترگمان]او در پشت میز بزرگی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. More importantly, there is always a withdrawal backwards or turn aside in moments of fear.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، همیشه عقب نشینی یا کناره گیری در لحظات ترس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، همیشه عقب نشینی به عقب و یا کنار گذاشتن در لحظات ترس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Importantly, dropping out of college has not deprived him of academic qualifications.
[ترجمه گوگل]نکته مهم این است که ترک تحصیل او را از مدارک تحصیلی محروم نکرده است
[ترجمه ترگمان]به طور مهمی، ترک تحصیل از کالج او را از صلاحیت های تحصیلی محروم نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. More importantly, it becomes the focal point in the player's mind.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن این است که به نقطه کانونی در ذهن بازیکن تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این به نقطه کانونی ذهن بازیکن تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. More importantly to Branson, it meant Virgin were on a far smaller margin of any profit.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن برای برانسون، این بدان معنا بود که ویرجین در حاشیه سود بسیار کمتری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]مهم تر از آن، برانسون، که به این معنی بود که ویرجین در حاشیه بسیار کوچک تری از هر سود قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had a fraud-free election, and most importantly, record turnouts.
[ترجمه گوگل]ما یک انتخابات بدون تقلب و از همه مهمتر حضور بی سابقه داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما یک انتخابات بدون تقلب و مهم تر از همه، رکورد turnouts داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most importantly, farmers are unlikely to go to the expense of installing anaerobic fermenters unless the gas saves them money.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، بعید است کشاورزان هزینه نصب تخمیرهای بی هوازی را بپردازند، مگر اینکه گاز باعث صرفه جویی در هزینه آنها شود
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، بعید است که کشاورزان به هزینه نصب fermenters بی هوازی بروند، مگر اینکه گاز آن ها را ذخیره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most importantly they see the social structure of capitalist societies as being based not upon conflict but upon shared values.
[ترجمه گوگل]از همه مهمتر، آنها ساختار اجتماعی جوامع سرمایه داری را نه بر اساس تضاد، بلکه بر ارزش های مشترک می بینند
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، آن ها ساختار اجتماعی جوامع سرمایه داری را نه براساس اختلاف بلکه بر ارزش های مشترک می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• significantly; momentously, consequentially; pompously, arrogantly

پیشنهاد کاربران

1. اساسا. ماهیتا. کلا 2. مهم تر این که
مثال:
First and most importantly, my client gave away his state as he wanted.
اول و مهم تر اینکه موکل من همانطور که می خواست مملک اش را واگذار کرد.
توجه به این نکته مهم است که . . .
معنی دیگرش �متکبرانه� است.
بی وقفه
مهمتر آنکه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
said importantly . . .
با غرور خاصی گفت . . .
از قضا
نکته مهم این است که
از همه مهمتر
مسئله اینجا بود که، موضوع مهم این بود که، از همه مهمتر اینکه، موضوع این بود که
مهم آن که
. . . Importantly, de Vries concludes that = مهم آن که د فریس نتیجه می گیرد. . .
به طور مهمی
بالاخص
بویژه
اساسا، به طور اساسی
حائز اهمیت است
بالاخص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس