important

/ˌɪmˈpɔːrtənt//ɪmˈpɔːtnt/

معنی: ژرف، مهم، عمده، خطیر، فوق العاده، با اهمیت، پر اهمیت
معانی دیگر: کرامند، مهست، ذی نفوذ، بانفوذ، فرمند، مقتدر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: importantly (adv.)
(1) تعریف: having relatively great significance or value.
مترادف: consequential, great, significant
متضاد: immaterial, insignificant, light, little, minor, petty, slight, small, trifling, trivial, unimportant
مشابه: big, critical, crucial, essential, major, material, operative, pivotal, real, salient, seminal, serious, substantial, vital

- Voting rights is an important issue.
[ترجمه دریا] حق رای یک موضوع مهم است.
|
[ترجمه گوگل] حق رای مسئله مهمی است
[ترجمه ترگمان] حق رای یک مساله مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's important to change your car's oil at regular intervals.
[ترجمه دریا] تعویض روغن خودرو در فواصل زمانی معین بسیار مهم است.
|
[ترجمه نرگس] مهم است که عوض کنیدروغن ماشین خود را در فواصل منظم
|
[ترجمه رئیس ایلومیناتی هستم🗿] روغن موتور خودرا دو فواصل زمانی معین منظما عوض کن ستون
|
[ترجمه سید ممد🗿🕋] تعویض روغن خودرو در فواصل منظم بسیار مهم است سید🗿🫂🕶️
|
[ترجمه گوگل] تعویض روغن خودرو در فواصل منظم بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان] مهم است که روغن اتومبیل خود را در فواصل زمانی منظم تعویض کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having consequence; consequential.
مترادف: consequential, significant, weighty
متضاد: inconsequential, petty, silly, unimportant
مشابه: big, crucial, material, momentous, pivotal, real, serious

- Which college to attend is an important decision.
[ترجمه دریا] اینکه کدام کالج شرکت کنیم، تصمیم مهمی است.
|
[ترجمه گوگل] اینکه کدام کالج شرکت کنیم یک تصمیم مهم است
[ترجمه ترگمان] کدام کالج برای شرکت کردن یک تصمیم مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having relatively great influence or authority.
مترادف: eminent, influential, major, notable, prominent
متضاد: unimportant
مشابه: big, distinguished, esteemed, high, leading, preeminent, prestigious, principal, respected, worthy

- The judge in the case is an important person in the town.
[ترجمه دریا] قاضی پرونده یکی از افراد مهم شهر است.
|
[ترجمه گوگل] قاضی پرونده یک فرد مهم در شهر است
[ترجمه ترگمان] قاضی پرونده یک فرد مهم در این شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: being notable; noteworthy.
مترادف: considerable, notable, noteworthy, remarkable
متضاد: minor
مشابه: big, conspicuous, eminent, major, memorable, prominent, salient

- The skyscraper is an important landmark of the city.
[ترجمه دریا] آسمان خراش یکی از نقاط دیدنی شهر است.
|
[ترجمه گوگل] آسمان خراش نقطه عطفی مهم شهر است
[ترجمه ترگمان] این آسمان خراش یک نقطه عطف مهم شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an important british outpost in the far east
یک پایگاه مهم نظامی انگلیس در خاور دور

2. an important date in iran's sporting calendar
تاریخ مهمی در فهرست رویدادهای ورزشی ایران

3. an important grape-growing section of california
منطقه ی مهم کشت انگور در کالیفرنیا

4. an important item in our export
یک قلم عمده از صادرات ما

5. an important step forward
گام مهمی به پیش

6. less important details are relegated to the footnotes
جزئیات کم اهمیت تر را در پانویس ها آورده اند.

7. the important information that has been dredged up from the old files
اطلاعات مهمی که از آن پرونده های قدیمی استخراج شده است

8. battles and important enterprises in which my grandfather took part
نبردهای مهم و عملیات جسورانه ای که پدربزرگم در آن شرکت داشت

9. it is important that you attend the meeting
حضور شما در جلسه حائز اهمیت است.

10. it is important to me
برای من اهمیت دارد.

11. on certain important points the letter is quite silent
آن نامه در مورد برخی نکات مهم کاملا گنگ است.

12. the most important battle of that war
مهم ترین نبرد آن جنگ

13. the most important characteristic of his poetry is its mediocrity
مهمترین ویژگی اشعار او معمولی بودن آن است.

14. the most important event in my life
مهمترین رخداد زندگی من

15. the most important of all
از همه مهمتر،مهمترین همه

16. the most important thing that you must remember
مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشی

17. education is an important factor in determining the mind-set
آموزش و پرورش در تعیین ساختار فکری جوانان عامل مهمی است.

18. fate plays an important role in greek drama
در تئاتر یونان سرنوشت نقش مهمی دارد.

19. he has an important job in the company
او در شرکت سمت مهمی دارد.

20. he holds an important position
او مقام مهمی دارد.

21. he inserted an important notice in the newspaper
او آگهداد مهمی را در روزنامه منتشر کرد.

22. he shoulders several important duties at the ministry
در وزارتخانه چندین مسئولیت مهم را به عهده دارد.

23. it is more important to prevent disease than to cure it
پیشگیری از بیماری مهمتر از درمان آن است.

24. marriage is an important decision
ازدواج تصمیم مهمی است.

25. money is an important consideration in this case
در این مورد پول عامل مهمی است.

26. oil plays an important role in the inhibition of rust
روغن در جلوگیری از زنگ زدگی نقش مهمی دارد.

27. one of the important events of recent years
یکی از مهمترین رویدادهای سال های اخیر

28. one of the important people in the ministry
یکی از اشخاص با نفوذ وزارتخانه

29. portents played an important role in their lives
آمد و نیامد نقش مهمی را در زندگی آنها بازی می کرد.

30. several pieces of important news
چندین خبر مهم

31. the city's most important governmental structure
مهمترین ساختمان دولتی شهر

32. the single most important event in the history of iran
به راستی مهمترین رویداد تاریخ ایران

33. each worker is an important cog in our plans for the future
هریک از کارگران در طرح های آینده ی ما نقش اساسی خواهد داشت.

34. economic stability is vitally important
ثبات اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.

35. good health is more important than money
سلامتی از پول مهمتر است.

36. his proposal contained two important points
پیشنهاد او حاوی دو نکته ی مهم بود.

37. his speech covered several important topics
سخنرانی او حاوی چندین مطلب مهم بود.

38. his speech touched two important topics
نطق او دو مطلب عمده را در بر می گرفت.

39. idiomatic expressions form an important part of the english language
عبارات اصطلاحی،بخش مهمی از زبان انگلیسی را تشکیل می دهند.

40. one of the most important criteria for physical health
یکی از مهمترین سنجه های سلامتی جسمی

41. she raised a few important issues
او چند مطلب مهم را پیش کشید.

42. the "we" is more important than the "i"
((ما)) از ((من)) مهمتر است.

43. wimbledon is the most important contest in the international tennis circuit
ویمبلدون مهمترین مسابقه در سلسله مسابقات تنیس بین المللی است.

44. a discovery that was very important in the hemisphere of physics
کشفی که در زمینه ی فیزیک اهمیت زیادی داشت

45. he is always toadying to important people
او همیشه تملق مردم متنفذ را می گوید.

46. he pinpointed some of the important facts
او برخی از نکات مهم را خاطر نشان کرد.

47. scenery and costume were more important to him than the music
او به صحنه پردازی و جامه آرایی بیشتر اهمیت می داد تا به موسیقی.

48. she has carved out an important position for herself in the foreign office
او در وزارت خارجه برای خود پست مهمی کسب کرده است.

49. the detective is investigating an important new lead
کارآگاه سرنخ تازه و مهمی را مورد بررسی قرار می دهد.

50. your cooperation will be very important
همکاری شما بسیار مهم خواهد بود.

51. a knowledge of foreign languages is important
دانستن زبان های خارجی مهم است.

52. he has been making all the important pronouncements on government policy
همه ی دستورات مهم درباره ی سیاست دولت را او می داده است.

53. i don't want to offend such important people as yourselves
نمی خواهم اشخاص مهمی مثل شماها را برنجانم.

54. iron is the most common and important of all metals
آهن یکی از فراوان ترین و مهمترین فلزات است.

55. persepolis is one of iran's most important monuments
تخت جمشید یکی از مهمترین بناهای تاریخی ایران است.

56. stalin had the say on all important matters
در تمام موضوع های مهم اختیار دست استالین بود.

57. the second factor is even more important than the first one
عامل دوم از اولی هم مهمتر است.

58. they announced the find of an important manuscript
یافتن نسخه ی خطی مهمی را اعلام کردند.

59. are the needs of the body more important than the needs of the spirit ?
نیازهای جسم مهمتر است یا نیازهای روح ؟

60. deforestation is arguably one of today's most important problems
از بین بردن جنگل ها شاید یکی از مهمترین مسائل امروز است.

61. he is very old, which fact is important
او خیلی پیر است و این واقعیت اهمیت دارد.

62. help from the privates sector is also important in projecting school building programs
در برنامه ریزی ساختمان مدارس کمک بخش خصوصی نیز اهمیت دارد.

63. in the future, computing will be as important as literacy
در آینده کار با کامپیوتر به اهمیت داشتن سواد خواهد بود.

64. the constitution has invested the president with important political powers
قانون اساسی به رئیس جمهور اختیارات مهم سیاسی اعطا کرده است.

65. they soon discovered that merchandising is as important as production
آنها به زودی دریافتند که بازارپردازی همان قدر مهم است که فرآوری

66. people's perception of what you are is as important as what you actually are
استنباط مردم از آنچه که تو هستی همانقدر مهم است که آنچه که تو واقعا هستی.

67. the existence or nonexistence of god was not important to her
بودن یا نبودن خدا برایش اهمیت نداشت.

68. the quantity of goods produced is not more important than their quality
کمیت کالاهای تولیدی از کیفیت آنها مهم تر نیست.

69. the queen's messenger entered the city carrying several important letters
پیک ملکه با چندین نامه ی مهم به شهر وارد شد.

70. they asked for the patriarch's opinion in all important undertakings
در همه ی امور مهم از بزرگ خاندان نظرخواهی می کردند.

مترادف ها

ژرف (صفت)
hard, difficult, abysmal, deep, profound, unfathomable, important, significant, long

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

عمده (صفت)
primary, main, principal, prime, important, significant, essential, head, chief, major, excellent, leading, dominant, copacetic, key, staple, predominant, considerable

خطیر (صفت)
serious, great, important, dangerous, hazardous, momentous, esteemed

فوق العاده (صفت)
extraordinary, important, phenomenal, precious, terrific, supernatural, singular, inestimable, rewardable

با اهمیت (صفت)
main, important, momentous

پر اهمیت (صفت)
important

تخصصی

[ریاضیات] مهم، قابل ملاحظه، چشمگیر

انگلیسی به انگلیسی

• significant; consequential; influential; prominent; pompous, arrogant
something that is important is very significant, valuable, or necessary.
an important person has influence or power.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Important
🔘 Significant
🔘 Vital
🔘 Crucial
🔘 Essential
🔘 Key
🔘 Major
🔘 Critical
🔘 Paramount
🔘 Consequential
✅ Definition:
👉 Having great value or effect, necessary for a particular purpose.
اولویت
مهم
مثال: It's important to get enough sleep for good health.
مهم است که برای سلامتی خوب به اندازه کافی خواب بخوابیم.
فوق العاده
مثلاً:
در نتیجه، نیروگاه های مجازی - خودروهای برقی پیل سوختی نقش فوق العاده فزاینده ای در سیستم های قدرت آینده خواهند داشت.
important: مهم
Count for = to be important or valuable
Important :مهم
: For example
We have a important meeting to day
ما امروز یک قرار یا جلسه مهم داریم
مهم !
صفت important به معنای مهم
صفت important به معنای مهم به چیزها یا افرادی گفته می شود که تاثیر زیادی بر افراد/چیزها داشته باشند و برای افراد باارزش و با اهمیت باشند. مثلا:
an important decision ( یک تصمیم مهم )
...
[مشاهده متن کامل]

the important thing is to keep trying ( مهم این است که به تلاش کردن ادامه دهید. )
منبع: سایت بیاموز

مهم. ضروری
ژرف
فوق العاده
You are a jealous person and you just want to scare me and I will break it and I will tell you that I am the guardian of the game. If you hold my hand, tell me to wear these clothes, I tell you to pull your hands. No, I will not change the clothes I wore and I will die. I wore this dress, Alki, you are jealous of the zeal of the game, otherwise your zeal was in your existence. I was important to you from now on
...
[مشاهده متن کامل]

تو یک فرد حسادت ورزی هستی و تو فقط میخوای من رو بترسانی و منم میشکونم و بهت میگم واس من حراست بازی در نیار. اگر هم دستم رو بگیری ببری اتاق بگی این لباس ها رو بپوش بهت میگم دستات رو بکش . نه من لباسی که پوشیدم رو عوض نمیکنم و میرم. من این لباس رو پوشیدم الکی غیرت بازی در نیار حسادت داری وگرنه غیرت تو وجودت بود خود من از الان برات مهم بودم

پر اهمیت، مهم
مهم، باارزش، دارای اهمیت
مهم. بااهمیت
شایان توجه، قابل توجه، قابل ملاحظه
ذی نفوذ
صاحب نفوذ

حائز اهمیت
مهم ترین
important = بااهمیت
very important= پراهمیت
unimportant = بی اهمیت
equally important, as important as= هم اهمیت
بسیار مهم
مهم، خیلی مهم، اضطراری
مهم، با اهمیت
خیلی مهم

مهم ,
means necessary=vital=essential=significant=crucial
مهم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس